همیشه که نه گاهی وقتا
آدم گاهی وقتا حوصله هیچی رو نداره
من که زیاد این طوری میشم
تحمل همه چیز برام تقریبا غیر ممکن میشه
بچه ها هم میدونن تا من حالم گرفته میشه مدرسمو ول میکنم میام خونه ..
این طوری با کارایی که میکنم آرومتر میشم ...حالا بماند چه کاری ...
اونقدر دل تنگ میشم که حتی حوصله خدا رو هم ندارم ...
البته ما خیلی بهش ارادت داریما ولی چه میشه کرد دیگه ..
قربونش برم مارو خیلی تحمل میکنه .. تازه وقتی بهش یاوه میگم هیچی بهم
نمیگه وخوب گوش میکنه
انصافا کارش خیلی درسته ...
بیشتر از این ناراحتم که نتونستم اونجوری باشم که اون میخواد..شاید شما هم همینطور باشین
سخته دیگه
نگاه میکنم به دورو برم میبینم آدمایی روی زمینن که اصلا یه بار هم صداش نکردن ولی خیلی خوشحال
دارن زندگی میکنن
فکر نکنم این رسمش باشه ..
خیالی نیست بیایم تو خودمون
مارو چه به کار مردم
بعضی از دوستام خوب با خدا عشق بازی میکنن..
منم که حسرتشون رو میخورم
ای کاش ما هم مثل اونا بودیم ..
خیام میگه ...خوشی خرمی شاد کامی / کسی دارد که خواهانش تو باشی
یکی از دوستام میگفت این که ما بگیم خدایاد دوست دارم ارزشی نداره
ارزش اونه که خدا به آدم بگه دوست دارم ..
در پناه گل یاس همیشه جاری باشید ..
به نام مقدس آخرین وصی و قائم آل محمد پیشوای غایب جهان و بشر وجود منزه امام زمان اعلی منزلت والا پایگاه مهدی عجل الله تعالی فرجه و حقق آمالنا و فیه آمین الله العالمین
برادران مسلمانم در سراسر دنیا، دوستان ثابت قدم خدا و محمد و آل محمد (ص) السلام علیکم و رحمه الله و برکاته ان الدنیا قد ادبرت و ان الاخره قد اقبلت. همانا دنیا از ما رو گردانده و آخرت به ما رو کرده است، آنچه از عمر ما گذشت و فانی شد از دنیا بود و آنچه بسوی ما رو کرده و بسویش شتابان میرویم آخرت است. پس بکوشید از ابناء این گذشته فانی نبوده از ابناء آن آینده حتمی باشید و خود را برای آن سرای جاوید آماده نمایید.
(آه من قلة الزاد و بُعد السفر) امیر المومنین وجود اقدس علی (ع) که جهانی پر از عشق و معرفت خدا بود و جهانی معرفت باید تا به شخصیتش کمی پی برد و جهان، وجود همانندش را پس از پسرعموی کرامش صلی الله علیه و آله ندیده و نخواهد دید, از قلت توشه و دوری و هیبت این سفر مینالید، بیایید و از خواب خرگوشی برخیزید و بپرهیزید از اینکه به بازی آزمایشی دنیا فریب خورده و آلوده شوید و تمام براهین استوار و آیات منیره خدا و حقایق نوربخش جهان را که بسوی خدا و معاد از راه انبیاء عظام علیهم السلام و محمد و آل محمد (ص) رهبری میکنند فراموش کنید.
ندایی در رویا رسیده که گویا رفتنی هستم
آه، آه، حاشا و کلا خدا نخواهد که من و شما در زمره خاسرین و بدبختان قیامت و اصحاب جحیم شمرده شویم.
آه، بشری که تاب مشقات آسان و زودگذر دنیا را نداشته در مصیبت کوچکی متزلزل و عاجز گردیده بیتاب میشوی چگونه تن ناتوان و زبون را مهیای آن آتشی میکنی که از غضب قهار خدای آتش و آب مشتعل گردیده است.
آه، عجبا این بشر ضعیف که با این سرعت ورود و خروجش از این آزمایشگاه دنیا طی گردیده هم آغوش خاک تیره میگردد با اینکه برای اصطبل و رباط هم معتقد است که باید از سوی صاحبش قانون و دین و مقصودی باشد چگونه قانون و نظام دین و مقصود خدای جهان و نماینده و نماینده عزیزش وجود اقدس پیغمبر اسلام حضرت محمد ابن عبدالله صلی الله علیه و آله توجهی نکرده محیط فکر و زندگی خود را از طویله و اصطبل هم تنزل داده خود را برای همیشه در آتش جهل و شهوت پستش که افروزنده آتش غضب خداست میسوزاند؟
(اولئک کالانعام بل هم اضل) اینان مثل حیواناتند بلکه گمراهترند.
آه، ای برادران، شما برای اتمام حجت حق و کسب رضای رحمان و طاعتش و برای نجات و تبرئه خود در پیشگاه عظیم خدای عزیز (و معذره الی ربکم) حق را بگویید و تبلیغ کنید و این بیچارگان را از بیچارگی فردا خبر دهید. و انذار نمایید و عدم رضای خودتان را نسبت به معاصی و نافرمانیها و تبهکاریها و طغیانهای آنها اعلام دارید (اما شاکراً و اما کفوراً) یا هدایت پذیر گردیده و یا کفران میکنند.خدای عزیز از طاعتشان بینیاز بوده از معصیت آنها هم حکومت بیزوالش زیانی نبیند و جهنمش وسیع بوده (تقول هل من مزید) میگوید آیا سرکش و عاصی بیشتری هستی؟ و الفاظ و فلسفههای پوچ و مظاهر رنگین و قدرتها و ژستها و لباسهای فریبنده دنیا در آنجا ذلیل و پوسیده گردیده و دردی دوا نمیکند و به کاری نمیخورد.
الحقنا الله بالحسین و جده و امه و ابیه و اخیه و ولده آمین الله العالمین.
فراموش نکنید که راه راست از هر کجا کج شد بیراهه و به سوی هلاکت است.
و پس ای پیغمبر، راه از خانه اوصیاء او علی و یازده فرزند عزیزش تا امام زمان بوده که زنده و غایب است (و بملا الله الارض به قسطا و عدلا بعد ما ملئت ظلما و جورا) که به اتفاق احادیث مسلمین (شیعه و سنی) خدا به وسیله او زمین را پر از عدل و داد میکند بعد از آنکه پر از ظلم و جور شود، انشاء الله.
خداحافظ، بر شما وفاداران راه خدا همگی سلام. تهران، به یاری خدای توانا.
در احوالات آیت الله شاه آبادی در کتاب آسمانی می خوانیم:
در مسجد جامع بازار بالای منبر می رود و برای کسبه صحبت می کند، با جوانان همنشین می شود و بی سواد و با سواد پای منبرش می نشینند و صحبت هایی در خور فهم آنان می کند، به هیچ وجه اجازه نمی دهد کسی پشت سرش حرکت کند و با خواهش و ادب و حیا می گوید: شما بفرمائید جلو. و اگر کسی برای دست بوسی خم شود دستش را چنان می کشد که طرف یکه می خورد.
و او همان شاه آبادی است، که در عرفان نظری به سخت ترین کتب عرفانی نهایت تسلط را دارد و در عرفان عملی، شاگردی چون امام خمینی از دامنش سر به آسمان می ساید و در عین حال با مردم کوچه و بازار همنشین و با جوانان همزبان می شود.
الهی آنچه به خوبانت عطا فرمودی به ما هم عطا فرما.آمین
به نظر شما زندگی به شکل بالا بهتره یا به شکل پایین (حتما به تصاویر دقت کنید)
قوچانی: کروبی را بازداشت کنید من فقط بیانیه های او را می نوشتم .
محمد قوچانی سردبیر روزنامه اعتماد ملی که از چندی پیش در زندان به سر می برد، خواستار بازداشت مهدی کروبی شد.
به گزارش سحام نیوز، کاظم جلالی عضو کمیته ویژه مجلس برای بررسی بازداشتی های اخیر، با اشاره به دیدار اخیرش با محمد قوچانی گفت: قوچانی با قبول نگارش بیانیه های کروبی اعلام داشته است که مطالب و بیانیه های مطرح شده توسط مهدی کروبی و مشاورانش دیکته می شد و من فقط آنها رابه نگارش در می آوردم.
قوچانی ضمن ابراز ناراحتی از دلیل بازداشتش اعلام کرده است که «مقصر اصلی کروبی است بروید او را بگیرید هر چقدر برای کروبی محکومیت صادر کردید من نصفش را قبول می کنم.»
گفتنی است کروبی قبل و بعد از انتخابات چند بیانیه تند در مورد تقلب در انتخابات صادر کرده بود که اشاره محمد قوچانی به این بیانیه ها بوده است. طفره رفتن قوچانی از مسئولیت عملکرد خود در حالی است که وی به همراه پدر همسر خود (عماد باقی)و شماری از عناصر همسو نقش مؤثری در ایجاد انحراف و تحریک کروبی به رفتارهای ساختارشکنانه و انتحاری داشته است. عیسی سحرخیز، حق شناس، عبدی و کرباسچی از دیگر عناصر افراطی بودند که به تدریج با گردآمدن در اطراف کروبی، وی را ایزوله کرده و نقشی فراتر از تأثیرگذاری حزب اعتماد ملی، در اطراف دبیر کل حزب ایفا کردند.
اعتراف قوچانی به نگارش بیانیه های کروبی ثابت می کند که برخی تحلیل های قبلی مبنی بر اینکه کروبی بیانیه های منتشره را خود نمی نویسد بلکه به نام او می نویسند، تأیید می کند.
منبع:http://www.kayhannews.ir/880605/2.htm
حجاریان : خطای بزرگی کردیم ، از ملت پوزش می خواهم
در چهارمین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات متهمان اغتشاشات اخیر، سعید حجاریان، با اعتراف به تخلفات خود در این غائله و ضمن عذرخواهی از مردم، اذعان کرد انتخابات کاملاً سالم برگزار شد.
در جریان رسیدگی به اتهامات متهمان در دادگاه، سعید حجاریان برای دفاع از کیفرخواست خود از سعید شریعتی درخواست کرد تا متن دفاعیه خود را در دادگاه قرائت کند.
حجاریان گفت: من سعید حجاریان از محضر دادگاه تقاضا دارم که متنی را که قبلاً آماده کرده ام در دادگاه قرائت شود چون خودم مشکل اختلال در تکلم دارم آقای سعید شریعتی آن را قرائت خواهند کرد.
در مقابل قاضی با درخواست سعید حجاریان موافقت کرد و سعید شریعتی برای قرائت دفاعیه سعید حجاریان پشت تریبون قرار گرفت. متن کامل نوشته حجاریان در ادامه می آید.
بسم الله الرحمن الرحیم
ریاست محترم دادگاه
در جریان انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری و وقایع پس از آن متاسفانه حوادثی رخ داد که قلب همه دلسوزان سرنوشت کشور را بدرد آورد. از شعارهای وهن آلود بگیر تا قانون شکنی های آشکار و صدمه به اموال شخصی و عمومی و حتی قتل و جرح تاکنون در هیچ انتخاباتی سابقه نداشته و سایه کدورت خود را بر زلال چهل میلیون رای مردم افکند و دشمنان این مرز و بوم را به طمع خام انداخت که شاید بتوانند از این وضع گل آلود ماهی مراد را صید کنند.
ابراز برائت و تنفر از ناامنی ها
من به شخصه خود را از این همه جور و عدوان که بر مردم و نظام اسلامی مان رفته بری می دارم و انزجار و تنفر خود را از کلیه تحرکات که امنیت کشور را به خطر انداخته ابراز می کنم. کشور عزیزمان ایران در منطقه پر تلاطمی قرار دارد و لااقل دو جنگ خانمان سوز در شرق و غرب کشورمان در جریان است. از سویی دیگر بسیاری از کشورها مدارج توسعه و پیشرفت را با شتاب طی می کنند و دریغ است ایران که از نعمت امنیت در این منطقه آشوب زده برخوردار است، هم پای دیگران تعالی و ترقی نیابد.
دشمنان با تحریم ها و تحریک های متعدد تلاش دارند مانع این روند شوند اما وظیفه ما حفظ وحدت و انسجام ملی است و باید هوشیارانه مانع رخنه در صفوف ملت شویم.
باید طلب بخشش کنیم
هر یک از ما اگر پا را از یک انتخابات سالم فراتر گذاشته و نعمت امنیت را که پشتوانه توسعه اقتصادی است متزلزل کنیم نزد وجدان خود و نسل های آینده و از همه بالاتر پروردگار عالمیان باید انابه کنیم و طلب بخشایش نماییم.
مرتکب خطاهای
سهمگین شده ام
من هم در این انتخابات با ارائه تحلیل های ناصواب مرتکب خطاهای سهمگین شده ام که از آنها تبری می جویم چون قطعاً مورد رضای محبوب عالمیان نیست و موجب ندامت است. من به خاطر این تحلیل های ناصواب که مبنای بسیاری از اعمال نادرست قرار گرفته از ملت عزیز ایران عذرخواهی می کنم.
هر چه گفتیم غیر از صحبت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم.
امیدوارم این سخنان که از دل برآمده بر دل بنشیند اما این کافی نیست و من در تعاملات تنهایی خود ریشه ها و علل موضع گیری های خود را واکاوی کرده ام که به طور اختصار به عرض می رسانم:
طی ده پانزده سال اخیر مقالاتی از من به چاپ رسیده که حاوی بعضی از نظریات نامربوط به شرایط کشورمان بوده که قصد دارم بعضی از مهم ترین آنها را در این مجال بشکافم و علت انحراف این مواضع را تشریح کنم.
علوم انحرافی غرب
در دانشگاه های تهران
یکی از مهمترین این نظرات انطباق شرایط کشورمان با تئوری ماکس وبر درباره سلطانیسم است که معتقد است بر بسیاری از امپراطوری های شرقی این شیوه از حکومت جاری بوده و یک حاکم پاتریمونیال تیولدار و تعدادی حامیان وی که هر کدام خیل عظیمی از تحت الحمایگان را یدک می کشیده اند نظام سلطه را در سراسر قلمرو سرزمین مستقر کرده بودند.
قبل از اینکه به نقد این نظریه در خصوص انطباق آن با شرایط ایران بپردازم لازم میدانم نکاتی را متذکر شوم:
1- متاسفانه در ایران با ضعف علوم انسانی بخصوص در رشته های جامعه شناسی و علوم سیاسی مواجه ایم و علیرغم گسترش مراکز آموزشی عالی و کثرت دانشجو در رشته های علوم انسانی، متون آن از عمق چندانی برخوردار نیست و مطالب با ترجمه های اغلب ناقص و بدون نقد در اختیار دانشجویان گذاشته می شود.
2- حجم وسیعی کتاب بعد از انقلاب ترجمه شده که بسیاری از آنها جنبه ایدئولوژیک دارند و در کنه آنها می توان ردپای مکاتب مختلف از مارکسیسم ارتدوکس تا نئولیبرالیسم را مشاهده کرد و این کتب (و باید اضافه کرد مجلات) به وفور در دسترس مشتاقان است.
3- علاوه بر این فارغ التحصیلان علوم انسانی (بخصوص در دانشگاههای خارج) که بعنوان اعضاء هیئت علمی استخدام می شوند ناخودآگاه حامل آخرین دستاوردهای این علوم به ایران هستند و هم اکنون میتوان مشاهده کرد که دیدگاه های پست استوراکتورالیسم، پست مارکسیسم، فمینیسم وانواع مکاتب غربی تحت عنوان علم ترویج می شوند.
تئوری های ماکس وبر
منشأ انحراف در ایران
عوامل مذکور بعلاوه شرایط خاص من وضعی را پدید آورد که من هم بدون دیدگاه انتقادی بدام چاله این علوم انحرافی در غلطیدم. اما شرایط ویژه ای که من را به این سمت سوق داد عبارت اند از:
1- من بعد از ارتحال حضرت امام(ره) و آغاز دولت سازندگی به معاونت سیاسی مرکز تحقیقات استراتژیک برگزیده شدم در آنجا بود که فهمیدم برای هدایت پروژه ها تجربه علمی سیاسی کارساز نیست و لاجرم باید آموزش دانشگاهی هم داشته باشم لذا فوق لیسانس و دکترای خود را در علوم سیاسی اخذ کردم و انبوه نظریات و ایدئولوژی های سیاسی نادرست در ذهنم تلمبار شد بدون آنکه بازنگری و نقد آنها را داشته باشم.
2- با شروع موج اصلاحات و به خصوص تشکیل جبهه مشارکت که به تئوری راهنمای عمل نیاز داشت طبعا از من توقع می رفت که بعنوان نظریه پرداز دست بکار شوم و تحلیلی علمی از شرایط جامعه، دولت و نیروهای سیاسی عرضه کنم تا راهنمای عمل حزبی قرار گیرد با مقدمات فوق اکنون می توانم توضیح دهم که چرا نظریه ماکس وبر نظریه پرداز آلمانی قرن گذشته که مبنای تحلیل های ما قرار گرفت هیچ ربطی به شرایط ایران ندارد.
4- ماکس وبر تجربیات خود را عمدتا از امپراطوری عثمانی، امپراطوری چین و امپراطوری مغولهای هند گرفته بود و یک نظریه عمومی بنام پاتریمونیالیزم یا سلطانیزم وضع کرده بود وجه مشترک این کشورهای منطبق بر این نظریه به شرح زیر بود؛
اولا) این کشورها بصورت امپراطوری و سلسله های خاندانی بودند.
ثانیا) این امپراطوری ها ما قبل مدرن بوده و هیچ قانونی حاکم بر آنها نبود و در راس آنها حکام خودکامه جلوس کرده بودند.
ثالثا) حکومت در این کشورها از راه خون و وراثت مستقر می شد و به اصطلاح نظام های موروثی بودند.
رابعا) مردم بعنوان رعایا از کلیه حقوق شهروندی محروم بودند و همراه زمین خرید و فروش می شدند.
نظام ولایت فقیه مشروعیت خود را از ناحیه امام زمان می گیرد
با این اوصاف انطباق نظریه ماکس وبر، بر شرایط کنونی ایران کاملا نابجا و بی ربط است چون:
اولا) جمهوری اسلامی ایران، نظامی ما بعد انقلابی است که مردمی رشید دارد تحت تربیت حضرت امام(ره) بخوبی به حقوق خود واقفند.
ثانیا) نظام ما دارای قانون اساسی مدونی است که در آن حق حاکمیت ملی به رسمیت شناخته شده و مسئولان آن بطور مستقیم یا غیرمستقیم ازسوی مردم انتخاب می شوند لذا مردم ما شهروندند نه رعیت.
ثالثا) حکومت در ایران موروثی نیست و از طریق خون منتقل نمی شود بلکه خبرگان مبعوث مردم هستند که در هر زمان اعلم اعدل و اشجع مجتهدین را که مدیر و مدبر آگاه به مسائل زمان است انتخاب می کنند.
رابعا) مذهب غالب مردم ایران تشیع است و نظام ولایت فقیه مشروعیت خود را از ناحیه مقدسه امام زمان(عج) می گیرد و بدین لحاظ حکم ولی فقیه شعبه ای از ولایت رسول اکرم(ص) می باشد.
بنابراین ملاحظه می شود که نظریات ماکس وبر در ایران کنونی هیچ کاربردی ندارد و من از سر غفلت بدون نگاه انتقادی به این نظرات آنها را به شرایط کشورمان تعمیم دادم.
ریاست محترم دادگاه
چنانچه ملاحظه فرمودید کار بسط نظریات نامنقح و عدم تلاش برای یافتن تئوری های بومی که با شرایط ایران انطباق داشته باشد می تواند چه نتایج سهمگینی را به بار آورد که این موضوع موجب عبرت جدی برای تمام دوستان دانشگاهی و فعالان سیاسی است. وظیفه این عزیزان به عنوان نخبگان جامعه آن است که حربه نقد را علیه همه کس به کار ببرند ولو بزرگترین اندیشمندان شناخته شده جهان باشند و بسیار با احتیاط و هوشمند به بومی کردن نظریات بپردازند به صرف اینکه فلان استاد و یا فلان کتاب مرجع، مطلبی را نقد کرده است بسنده نکنند و تا یقین پیدا نکرده اند از این نظریات در عمل استفاده نکنند.
همچنین شورای عالی انقلاب فرهنگی و مسئولان آموزش عالی کشور همه در این انحراف بی تقصیر نیستند. با اینکه مکررا هشدار داده شده که علوم انسانی با علوم دقیقه تفاوت دارد و بسیاری از حربه های ایدئولوژیک در پوشش علوم انسانی عرضه می شوند متاسفانه شاهدیم بجای دقت در کیفیت این علوم هر ساله بر کمیت مراکز آموزشی عرضه کننده آن افزوده می شود، اوائل انقلاب شاید چهار پنج دانشگاه دولتی بیشتر نداشتیم که تا حداکثر در حد فوق لیسانس برای این علوم، دانشجویان محدودی تربیت می کردند اما امروزه در هر شهری دانشگاه دولتی و آزاد و پیام نور و خصوصی تا مدارج بالا به تربیت دانشجو مشغولند بدون آنکه به محتوای نادرست عرضه شده توجهی کنند.
گرچه این نظریات در قالب های تنگ علمی و شبه علمی بیان شده است اما به هنگام بسط و گسترش بخصوص در مرحله عملیاتی شدن ضایعات و صدمات فراوانی به بار می آورد که یک نمونه اش را در تخریب وحدت ملی در جریان انتخابات دهم دیدیم که به اموال عمومی و شخصی مردم خسارات فراوانی وارد شد و ده ها کشته و زخمی بجا گذاشت و طمع بیگانگان را برانگیخت.
سیاسیون و فعالان سیاسی هم در این قضیه مسئولند این گروه هرچند در عرصه نظریه پردازی معمولا نقشی ندارند اما در جهت عملیاتی کردن و به اجراء در آوردن تئوری ها نقشی بس مهم ایفا می کنند و سازمان هایی در جهت اهداف منبعث از تئوری ها به وجود آورده را رهبری می کند و این امر خطیری است. چه بسا یک لغزش از آن به اضعاف مضاعف در جامعه بازتاب یابد چون اینان مرجع سیاسی بخش هایی ازمردم هستند و هرگونه تزلزل موضع آنان در سطوحی بازتاب می یابد.
همانگونه که مراجع دینی لغزششان خطیر است و به قول معصوم(ع) «انکسار العادم کانکسار السفینه تغرق و تغرق» (شکستن دانشمند مانند شکستن کشتی است که هم خودش غرق می شود و هم عده ای را غرق می کند) لذا سیاسیون باید متوجه تئوری هایی که منشاء استراتژی عمل سیاسی آنهاست باشند.
اما عده ای از فعالان سیاسی عالما عامدا با توجه به پیامدهای یک نظریه آنرا در سطح دانشگاه احزاب و جامعه اشاعه می دهند که اینجا بر مسئولین ذیربط است که با پیگیری شواهد و قرائن ردپای این گونه افراد را پیگیری کنند و قانون را در مورد آنها اجرا نمایند.
مثلا در حوادث اخیر شعارهایی سر داده شد که هر کس ذره ای عرق وطن پرستی و دغدغه وحدت ملی و شرم از خون شهدا داشته باشد و نگران ترقی و توسعه کشور باشد آنها را برنمی تابد و منزجر می شود.
معلوم است وقتی همه دلسوزان نظام از بعضی حرکات و سخنان و شعارها مشمئز می شوند. لابد محرکین این ماجراها حرکتی دشمن شاد کن انجام داده اند اگر نگوئیم خود از دشمن دستور گرفته اند.
از مجموعه مباحث پیش گفته شده می توان استنتاج کرد که احساس رعب در نزد اندیشمندان غربی موجب ذلت نفس و پذیرش بی قید و شرط نظریات آنان می شود و حضرت امام(ره) به ما آموختند که روی پای خود بایستیم و مقهور شرق و غرب نشویم و رمز توفیق ما تاکنون همین بوده است. البته ما در علوم تجربی و دقیقه این نکته را خوب یافته ایم و دانشمندان جوان، از زمان جنگ به این سو دستاوردهای چشمگیری داشته اند اما در زمینه علوم انسانی آنچنان که باید و شاید فعالیتی نکرده ایم و یکی از روزنه ها و رخنه های فرهنگ وارداتی و حتی ضربات دشمنان از این ناحیه بوده است که به هر حال جزو آسیب پذیری های نظام علمی کشور محسوب می شود. البته موضوع اگر فقط یک نقیصه علمی بود قابل تحمل می نمود اما خطر آنجاست که نظریات علوم انسانی حاوی حربه های ایدئولوژیک هستند و قادرند به استراتژی و تاکتیک تبدیل شوند و در مقابل ایدئولوژی رسمی کشور صف آرایی کنند و آن را به چالش بکشند.
زمانی مارکسیسم به عنوان آخرین دستاورد علمی مبارزه در مقابل اسلام صف کشیده بود و امروزه نئولیبرالیسم ندای پایان تاریخ را سر می دهد و خود را بعنوان برترین دستاورد در تاریخ بشریت قالب می کند اگر بناست ما در مقابل این مدعیان سرخم کنیم چه احتیاجی به انقلاب و مقاومت هشت ساله در مقابل دشمن بعثی بود.
در ضمن اگر قرار است نظرات امثال پارسونز، ماکس وبر یا هابرماس آثاری از خود بجا بگذارد که در حوادث اخیر دیدیم که هم امنیت ملی را به خطر انداخت و هم در ارکان توسعه اقتصادی تزلزل ایجاد نمود قطعاً باید تجدید نظری در راه طی شده انجام دهیم و نقاط اعوجاج و انحراف را شناسایی کنیم.
اگر این کارها صورت نگیرد با گردنه های صعب العبورتری روبرو و خدای ناکرده به فتنه هائی دچار خواهیم شد که گرد و غبار آن اندکی اهل بصیرت همه را کور خواهد کرد فتنه هایی که به تعبیر قرآن «واتقوا فتنه لا تصیبن الذین ظلموا منکم خاصه و اعلموا ان الله شدید العقاب» (سوره انفال آیه 52) و یا به تعبیر دیگر «الفتنه اشد من القتل» (سوره بقره آیه 191).
در اینجا لازم می دانم دو نکته را در انتهای عرایضم بعنوان تکمله ذکر کنم.
از حزب مشارکت که منحرف شده استعفا می کنم
دوستان مطلعند که من از ابتدای تأسیس حزب مشارکت عضو شورای مرکزی آن بوده ام و در کنگره یازدهم این حزب نیز عضویت داشته ام و شاید یکی از مراجع فکری و نظریه پردازان این حزب به شمار بروم از آنجا که نظرات و آراء من آثار خود را در مواضع حزب و بخصوص جزوه تأملات راهبردی (سیاسی- عقیدتی) بجای گذاشته و من در تأملات تنهایی خود آن را منافی و مغایر با مشی حضرت امام(ره) و قانون اساسی و مرامنامه حزب یافته ام و همین امر را موجب انحراف حزب بخصوص در ایام انتخابات اخیر می دانم استعفای خود را از حزب مشارکت اعلام داشته و دیگر حزب را جایگاه مناسبی برای خود نمی بینم.
ملت ایران بخاطر انحرافات خسارت بار ما را ببخشد
و نکته دوم آنکه لازم می دانم التزام عملی خود را به قانون اساسی و فرمایشات مقام معظم رهبری اعلام کرده و اگر از سر تقصیر یا قصور به ارکان نظام جسارتی روا داشته ام حلالیت بطلبم. و بار دیگر از ملت بزرگ ایران که این انحرافات و اشتباهات موجب وارد آمدن خسارات بزرگی به آنان گردید، بخواهم که همه ما را به بزرگواری خود ببخشند.
و از اینکه ریاست محترم دادگاه به اینجانب فرصت دادند که عرایضم را مطرح نمایم تشکر وافر دارم.
و آخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمین
سعید حجاریان
منبع :http://www.kayhannews.ir/880604/3.HTM
مفهوم احسان و نیکوکاری
احسان برگرفته از حسن است که در دو معنای نعمت بخشیدن به دیگری، و احسان در کار و عمل ، کاربرد دارد. کسی که علم نیکویی را بیاموزد یا عمل نیکی را انجام دهد، از جمله نیکوکاران به حساب می آید و بر این اساس است1 سخن امیرمؤمنان علیه السلام که می فرمایند: مردم به آنچه از کارهای شایسته و نیک می آموزند یا به آن عمل می کنند، نسبت داده می شوند2.
واژه احسان به معنای انجام دادن کار نیک، به طور عمده در آیاتی به کار رفته است که پس از بیان اموری،عاملان آن را به عنوان محسن مورد ستایش قرارداده است؛ چنان که در سوره مبارکه بقره می خوانیم:
و اذ قلناادخلوا هذه القریه فکلوا منها حیث شئتم رغداً وادخلوا الباب سجدا و قولوا حطه نغفر لکم خطیکم و سنزید المحسنین ؛3
و به خاطر بیاورید زمانی را که گفتیم: در این شهر (بیت المقدس) وارد شوید! و از نعمت های فراوان آن، هر چه می خواهید بخورید و از در (معبد بیت المقدس) با خضوع و خشوع وارد گردید و بگویید: خداوندا! گناهان ما را بریز! تا خطاهای شما را ببخشیم و به نیکوکاران پاداش بیشتری خواهیم داد.
و در جای دیگر می فرماید:
الذین ینفقون فی السراء و الضراء و الکظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین 4
آنان که در توانگری و تنگدستی، انفاق می کنند و خشم خود را فرو می برند و از خطای مردم در می گذرند. و خدا نیکوکاران را دوست دارد. خداوند در این آیات، ضمن بیان مصادیق کارهای نیک، بندگان خود را به انجام آن، ترغیب و تشویق می نماید.
مصادیق نیکوکاری
آنچه از آیات قرآن کریم استفاده می شود، این است که احسان و نیکوکاری، مصادیق فراوانی دارد، به عنوان نمونه: ایمان به خدا ، ایمان به پیامبر صلوات الله علیه و آله ، قرآن کریم و معاد، تقوا و تحمل سختی ها و مشکلات، عفو و گذشت، محبت و دوستی اهل بیت علیهم السلام ، خیرخواهی و اصلاح، اجتناب از فساد، فحشا و گناهان کبیره، استغفار در سحرگاهان، پرداخت زکات، پرداخت کالا و هدیه مناسب برای زن مطلقه، انفاق و بخشش در راه خدا ، تأمین نیازمندان و محرومان، رفتار شایسته با پدر و مادر و... از مصادیق احسان و نیکوکاری است که در قرآن کریم به آن اشاره شده است5.
آثار نیکوکاری
احسان و نیکوکاری و کمک به انسان های ضعیف و ناتوان، آثار و پیامدهای ارزنده و مثبتی را در دنیا و آخرت به دنبال دارد که به طور خلاصه به چند مورد آن اشاره می شود:
1) دوستی و صمیمیت
احسان و نیکوکاری باعث ایجاد دوستی و صمیمت بین افراد جامعه می شود.
2) خیر و سعادت دنیوی
از جمله آثار ارزشمند احسان و نیکوکاری، اجر و پاداشی است که در دنیا، نصیب انسان های خیر می شود. به قول معروف:
تو نیکی می کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز
خدای سبحان در مورد اجر و پاداش دنیوی احسان و نیکوکاری می فرماید: «فئاتهم الله ثواب الدنیا و حسن ثواب الاخره و الله یحب المحسنین7؛ خداوند پاداش این جهان، و پاداش نیک آن جهان را به آنها داد و خداوند نیکوکاران را دوست می دارد.»
در آیه دیگری می فرماید: «وقیل للذین اتقوا ماذا انزل ربکم قالوا خیرا للذین احسنوا فی هذه الدنیا حسنه و لدار الاخره خیر و لنعم دارالمتقین8؛ و هنگامی که به پرهیزگاران گفته می شد: پروردگار شما چه نازل کرده است؟ می گفتند: خیر و سعادت برای کسانی که نیکی کردند در این دنیا نیکی است و سرای آخرت از آن هم بهتر است و چه خوب است سرای پرهیزکاران.»
ادامه مطلب...
یکی از اعضای بنیاد سوروس و از متهمان اغتشاشات سال 1388تهران اعتراف کرد که سید محمد خاتمی در سال 1385 با جورج سوروس در نیویورک دیدار و گفت و گو کرده است .
یحیی کیان تاج بخش ، در بخشی از دفاعیه دیروز خود که در چهارمین دادگاه رسیدگی به پرونده اغتشاشات پس از انتخابات 1388در شعبه 15 دادگاه انقلاب اسلامی برگزار شد، با تصریح بر این که بعد از تاسیس دولت اصلاحات در سال 1376 در شیوه براندازی تغییراتی مشاهده می شود، گفت: به دنبال این تغییرات استحاله فرهنگی به نوع توسعه سیاسی یا استحاله سیاسی تبدیل شده است.
تاج بخش افزود: به دلیل ادامه فعالیت افراد سرشناس جریان های سیاسی سازندگی و احزاب اصلاحات و همکاری و حمایت برخی از مسئولین جمهوری اسلامی مثل نماینده جمهوری اسلامی در سازمان ملل و برخی فعالین سیاسی یک حاشیه امن برای این فعالیت ها و همکاری ها بین عناصر داخلی و خارجی ایجاد شد که موجب ایجاد عدم حساسیت نظام نسبت به برنامه ریز ی های طولانی مدت شد که می توان گفت این عدم حساسیت باعث شد تا نیروهای بیگانه بویژه آمریکایی ها از دو طریق احزاب سیاسی و NGO های غیردولتی وارد ایران شود.
وی ادامه داد: اگر ما یکی از اولین نمونه های براندازی را ارتباط سفر عطریانفر به بنیاد سوروس قبل از 1376 بدانیم می توانیم نهایت آن را ملاقات مستقیم خاتمی همراه ظریف با جرج سوروس در نیویورک در سال 1385 دانست که این یک ارتباط مستمر بوده و ادامه داشته است.
منبع :http://www.kayhannews.ir/880604/2.htm
یکی از یاران پیامبر صلوات الله علیه و آله از این که گرفتار گناه می شود به پیامبر صلوات الله علیه و آله گلایه برد و خواستار راهنمایی آن حضرت شد. پیامبر صلوات الله علیه و آله به وی می فرمایند: دروغ نگو! آن شخص گفت: همین. پیامبر صلوات الله علیه و آله : فرمودند: همین و بس. مرد رفت و در برابر امری قرار گرفت که گناه بود و چون خواست آن را مرتکب شود گفت اگر پیش پیامبر صلوات الله علیه و آله رفتم و گفت این کار را کردی چه بگویم؟ دروغ بگویم. من که وعده داده ام دروغ نگویم. چند مسئله دیگری نیز رخ داد و او برای این که به پیامبر دروغ نگوید از ارتکاب آن خودداری کرد. این گونه است که رفتار خود را اصلاح کرد.
منبع:مجمع البیان ج 7 و 8 ص 584
مردی که خود را زاهد و تارک دنیا می دانست، می گوید: از کنار کشتزارها و باغ های اطراف مدینه می گذشتم، تابستان بود، آفتاب به شدت می تابید و هوا بسیار گرم بود، چشمم به مرد درشت اندامی افتاد که به کشاورزی مشغول بود، زحمت می کشید و عرق می ریخت. با خود گفتم: این مرد کیست که در این هوای گرم، در طلب دنیا می کوشد؟ کیست که این قدر به مال دنیا علاقمند است و این همه به خودش زحمت می دهد؟
نزدیک رفتم، او همچنان به کار خود مشغول بود. بیشتر تعجب کردم، با خود گفتم: عجب! امام محمد باقر علیه السلام است! این مرد شریف چرا در به دست آوردن مال دنیا، به خود رنج می دهد؟ چرا در پی دنیا می رود؟... باید او را نصیحت کنم و از این رفتار بازدارم.(عجب است که انسان گاهی اینقدر احمق می شود که حتی به امام معصوم هم تذکر می دهد )
نزدیکتر رفتم،سلام کردم. امام نفس زنان سلامم را جواب داد، از کارش دست کشید و عرق هایش را پاک کرد. گفتم: آیا شایسته است که شما در این هوای گرم، در طلب دنیا به خود زحمت دهید؟ آیا سزاوار است در چنین هوایی، این قدر برای به دست آوردن مال دنیا بکوشید؟ اگر مرگ شما در همین حال فرارسد، به خدا چه خواهید گفت؟ امام محمد باقر علیه السلام نگاهی به من کرد و فرمود: اگر مرگ من در همین حال فرا رسد، درحال اطاعت خدا و عبادت او از دنیا رفته ام. من، دستهایم را از شدت تعجب حرکت دادم و با صدای بلند گفتم: اطاعت خدا؟!
امام محمد باقر علیه السلام با آهنگ بسیار مؤدبانه و مهربان فرمود: بلی! اطاعت خدا، فکر می کنی، اطاعت خدا فقط در نماز و روزه است. نه! «این طور نیست. من خانه و خانواده دارم، زندگی و خرج دارم، باید کار کنم، باید زحمت بکشم تا محتاج مردم نباشم و بتوانم زندگی خود را اداره کنم و به تهیدستان نیز کمک نمایم. اگر کار نکنم پول ندارم و نمی توانم در کارهای خیر شرکت کنم، اگر در حال گناه از دنیا بروم، پیش خدا شرمنده خواهم بود، ولی اکنون در حال عبادت و اطاعت خدا هستم. خدا فرمان داده که بار زندگی خود را بر دوش دیگران نیفکنیم و برای به دست آوردن روزی حلال بکوشیم. پس این کار و کوشش، اطاعت خداست نه مال پرستی و دوستی دنیا. آن مرد می گوید: از گفته خود پشیمان شدم و از امام معذرت خواستم، گفتم! مرا ببخشید، می خواستم شما را نصیحت کنم، ولی خودم احتیاج به نصیحت و راهنمایی داشتم و شما مرا پند دادید و راهنمایی فرمودید. پس سرافکنده و شرمنده از ایشان خداحافظی کردم و رفتم.(1)
1) آموزش دین، ص 96
لیست کل یادداشت های این وبلاگ