راهکارهایی جهت توسعه جهانى فرهنگ مهدویت
با توجه به بحث روز افزون منجیگرایی و موعود باوری و سیر اندیشه مهدویت، لازم است راههای کار بردی جهت توسعة این فرهنگ اندیشیده شود.
الف ـ بخش کلان: سری سیاستهایی که در طول زمان انجام میشود و نیاز به سری تمهیداتی دارد.
ب ـ بخش خرده کلان: سری سیاستهایی که در مدت زمان کوتاهی نسبت به بخش کلان و با تمهیدات مختصرتر انجام میشود.
لازم به ذکر است بخش کلان نه به این معنا است که از اهمیت بیشتری برخوردار باشد چه بسا برخی از راهکارهایی که در بخش خرده کلان قرار دارند از اهمیت ویژه ای برخوردار باشند.
و دیگر این که ممکن است به عقیده برخی راهکارهایی که در بخش کلان قرار دارد به نوعی بتوان آن را جزو خرده کلانها محسوب کرد و یا بالعکس.[1] لذا این بخش را به عقیده و سلیقه خوانندگان عزیز این مجموعه واگذار می کنیم تا این که هر چه سریعتر جهت توسعه فرهنگ غنی مهدویت اقدام نمایند.
دهه مهدویه
از جمله این راهکارها افزایش و توسعة توجه و عنایت عموم مردم از یک روز نیمه شعبان به ده روز بعنوان دهه مهدویه(10 تا 20 شعبان) . چه مزیّتی بالاتر و بهتر از این که در یک دهه بتوان افکار عموم را نسبت به حضرت مهدی ـ روحی له الفداء ـ جلب نمود و ایشان را با معارف آن حضرت آشنا کرد. همان گونه که با قرار دادن دههای بنام سید الشهداء علیه السلام (دهه محرم) و دهه ای بنام حضرت زهرا سلام الله علیها (دهه فاطمیه) همگان را با معارف ناب تشیع سیراب می سازیم، در این دهه با تشکیل مجالس سخنرانی و کنفرانس با شرکت اندیشمندان داخلی و خارجی و نمایشگاه کتاب در موضوع مهدویت و امام عصر ـ روحی له الفداء ـ و پرسش و پاسخ پیرامون مهدویت و مدیحه سرایی شعراء و مادحین مشهور و جهت دادن به جشنها و چراغانیها و رنگ تحقیق و علمی دادن به جلسات میتوانیم حیات طیبه کسب کنیم و با سرچشمة فضائل و معارف اسلامی آشنا شویم.
به همین جهت در سال 1420 ق با اولین اقدام از سوی عموم مردم اصفهان ـ این شهر غنی و صیقل خورده از آفتاب ایمان سلمان محمدی ـ و شهر دلباختگان و سینهچاکان ولایت علوی از جمله مرحوم صاحب بن عباد، علامه عظیم الشأن مجلسی و آیت الله العظمی مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی و ... و با عنایت و توجه و حمایت مرجعیت شیعه و حضور نمایندگان مراجع عظام تقلید ، اساتید حوزه و دانشگاه مادحین، شعرا، متفکران و فرهیختگان ، رهیافتگان از کشورهای آمریکا، فرانسه، بلژیک ، ایتالیا، آلمان، اتریش، آرژانتین، انگستان، آفریقا ـ غنا، مالی، ساحل عاج، سودان ـ مصر ، یمن، عراق، مالزی، بنگلادش، اندونزی، الجزائر، و ... این حرکت عظیم با همت و تلاش بى وقفه مرکز جهانى تخصصى ولى عصر علیه السلام انجام گردید.
جالب است که پس از چندی موج این حرکت به دیگر شهرهای ایران از جمله، تهران، قم، شیراز، یزد، بروجن، شهرهای شمالی، گلپایگان، کاشان، شهرکرد، و ... رسید که در سالهای بعد هر کدام به برگزاری این دهه فرخنده موفق شدند.
لازم به ذکر است که با تلاش مستمر و پی گیر برخی از خادمین حضرت بقیه الله ـ روحی له الفداء ـ موج این حرکت به دیگر کشورهای جهان رسید.
آری موج تبلیغ امام عصر علیه السلام ـ مرز نمیشناسد!
از جمله این کشورها: آمریکا (دیترویت ـ واشنگتن) ، ونزوئلا ، انگلستان (لندن ، منچستر ، لیورپول ، لیدز)، اسکاتلند ، ترکیه (استانبول ـ آنکارا)، روسیه (چچن ـ مسکو) ، هلند (روتردام ـ آمستردام) ، ایتالیا(رم) ،بلژیک (بروکسل) ، آلمان (برلین) ،کویت، بحرین، عمان، عراق، امارات ،آفریقا ( غنا و مالى ) و ...
به عنوان نمونه به گزارشهای زیر توجه کنید:
در ترکیه (کشور انصار امام مهدى علیهالسلام) برای اولین بار جشنهای دهه مهدویه برگزار میشود
به گزارش خبرگزاری الوکاله، حجة الاسلام ادهم چاغلایان از اعضای مسئولین تجمع شیعیان استانبول و بنیانگذار مسجد و مرکز جهانی مهدیه از برگزاری جشنهای دهه مهدویه در حساس ترین منطقه استانبول خبر داد.
ایشان با توجه به حساسیت ترکیه و موضوع مهدویت مطالبی را ایراد فرمودند.
با توجه به این مطلب و حساسیت مسئله و تأسی به برنامههای متنوع ایام دهه مهدویه و انعکاس جهانی این قضیه جدید و جاذب و تشکر از بنیان گذار این امر مقدس و خیر عظیم و با هماهنگی ستاد برگزاری دهه جهانی مهدویه ـ امسال برای اولین بار در دو شهر مهم استانبول و آنکارا تحت عنوان دهه مهدویه جشنها و کنفرانسهائی برپا خواهد شد که از مسجد و مرکز جهانی مهدویه در استانبول آغاز و در آنکارا ائتلاف مراکز شیعی با کنفرانس عظیم جهانی شدن و فرهنگ مهدویت با حضور متفکرین و اساتید دانشگاه و امامان جماعت مساجد شیعه و اقشار مردم برگزار خواهد شد، ضمناً برنامههای متنوعی در کنار اصل برنامه جهت مقاطع سنی مختلف خواهیم داشت. شایان ذکر است این مراسم ویژه شیعیان نمیباشد و ما از همه معتقدین به ادیان غیر اسلامی و از دیگر ادیان و مذاهب دعوت بعمل میآوریم چون مسئله منجی فرا مرزی و فرا گروهی و مسئلهای جهانی است. در پایان مجلس هدایایی از جمله کتاب بروشور و اقالم فرهنگی هدیه خواهد شد.
استقبال بینظیر شیعیان کشور بحرین از جشنهای دهه فرخنده مهدویه
به گزارش خبرگزاری الوکاله، کشور بحرین تنها کشوری است که در زمان محمد بن عیسی بحرینی مورد نظر خاص امام زمان علیهالسلام واقع شد و از آن زمان و تشرف شیعیان علاقه شدیدی نسبت به امام عصر علیهالسلام پیدا نمودند و ولایت آنان نسبت به اهل بیت علیهمالسلام به ویژه حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه زبانزد خاص و عام است.
غالب مساجد و مراکز و مؤسسات و منازل بحرینی امسال تحت عنوان دهه فرخنده مهدویه ده شب جشن و شادی تشکیل میدهند، شادی و شور توأم با شعور خطباء و اساتید حوزوی و دانشگاهی در سخنرانیهای ده شب مردم را متوجه امام عصر علیهالسلام مینمایند.
در یکی از برنامهها و مساجد با مدیر آن ارتباطی برقرار شد، علامه ستراوی فرمودند: این سنت حسنه ان شاءالله هر ساله در بحرین اقامه خواهد شد و همانگونه که در ایران و دیگر کشورها به این امر مهم توجه میشود ما هم توجه خاص داریم، ایشان از مؤسس و بنیانگذار آن تقدیر نمود.
ایشان در پایان بعضی از فعالیتهای ده روزه را اشاره کرد و ضمن برنامه متنوع این دهه به چاپ ده کتاب با تیراژ 50000 نسخه اشاره نمود که هر شب یک عنوان کتاب به حضار تقدیم خواهد شد.
کتب منتشره تحت عناوین ذیل است:
1 ـ الامام المهدی(علیه السلام)
2 ـ الحجه المنتظر منه الله علی مستصنفی الارض
3 ـ الامام المهدی الرحمه الواسعه
4 ـ القائم من آل محمد صلی الله علیه و آله
5 ـ ماهی و ظائفنا تجاه الامام المهدی؟
6 ـ المهدویه قضیه العصر
7 ـ حقائق عن الامام المهدی علیهالسلام
8 ـ عبیر الرحمه ( نهج الامام المهدی علیهالسلام فی الحکم)
9 ـ من برکات الامام المهدی فی حیاتنا
10 ـ احیاء الشعائر المهدویه
دیگر راهکارها:
ـ مبحث موعود شناسی و مهدویت از جمله کتب درسی از مقطع ابتدائی تا دانشگاه باشد.
ـ مبحث مهدویت یکی از رشتههای تخصصی دانشگاه و حوزه علمیه باشد مانند بقیه رشتهها از جمله: الهیات ـ ادیان ـ ....
ـ تأسیس مدارس و مراکز خصوصی و دولتی بعنوان مصلح شناسی و مهدویت شناسی
ـ تألیف و نشر کتاب پیرامون معارف امام عصر علیهالسلام در مقطع سنی مختلف و به زبانهای مختلف در تمام سطح دنیا
ـ تولید و پخش نرم افزارهای تخصصی ویژه امام موعود و نیز تولید کاست ـ فیلم داستانی، سینمایی،مستند و فیلم کوتاه و ...) ـ تولید کاستهای سخنرانی ـ سرود و ... و تولید برنامههای کارتونی و انیمیشن در مقاطع سنی مختلف (به زبانهای مختلف)
ـ تألیف و نشر گسترده مجله ـ ماهنامه ـ فصلنامه ـ سالنامه ـ هفته نامه ـ دو هفته نامه و ... تخصصی ویژه مهدویت و منجیشناسی به زبانهای زنده دنیا.
ـ تشکیل نشستهای علمی تخصصی مهدویت با حضور صاحبنظران داخلی و خارجی
ـ تشکیل و برگزاری کنفرانسهای جهانی ـ به این گونه که از تمام کشورهای جهان نمایندههای مشخصی به مقالهای مورد نظر اعزام شوند و در موضوع موعود شناسی گفتگو و تبادل نظر کنند.
ـ ایجاد کانالها و شبکههای تخصصی رادیویی و تلوزیونی و ماهوارهای ویژه امام عصر علیه السلام.
ـ تعلیم دانش پژوهانی بعنوان متخصص فن مهدویت و اعزام به مناطق مختلف
ـ تأسیس کتابخانههای تخصصی مهدویت با امکانات دستیابی به موضوعات مختلف در کمترین زمان.
ـ تأسیس نوارخانههای تخصصی مهدویت
ـ تأسیس ویدئو کلوپهای تخصصی مهدویت (شامل فیلم و نمایشنامه و ...) و توزیع (امانی یا مجانی) در ایام هفته خصوص روز جمعه که متعلق به امام موعود علیهالسلام میباشد.
ـ تشکیل مجالس توسل و دعا از جمله دعای ندبه ـ ختم صلوات جهت تعجیل فرج ـ دعای سمات و ...
ـ نام گذاری اماکن، تأسیسات، اشخاص و شهرها به نام و القاب حضرت ولی عصرعلیهالسلام
ـ بیشترین مباحث و امور ویژه مهدویت از جمله : سخرنانیها، کنفرانسها، میزگردها و نشستها و فیلمها و ... همه پیرامون زمان ظهور و چگونگی آن و تشکیل دولت کریمه باشد، در حقیقت اگر بتوانیم زمان ظهور را برای افراد جامعه به گونهای واقعی ترسیم کنیم همه و همه انتظار چنین زمانی را خواهند داشت در نتیجه در هر موقعیتی تلاش و کوشش میکنند برای رسیدن و درک زمان ظهور امام موعود علیه السلام.
ـ تأسیس یک شرکت فیلم سازی در موضوع موعود و منجیشناسی و تشکیل شاخههای فرعی آن در کشورهای مختلف (مانند شرکت فیلم سازی هالیوود آمریکا و بالیوود هندوستان)
حتی الامکان فیلمها با در نظر گرفتن مقاطع سنی ساخته شود با موضوعاتی از جمله : تشرفات، نحوة توسلات، منجی و مصلح (همچون فیلم های ترمیناتور، ماتریکس، در مسیر سبز، سرباز جهانی، مرد عنکبوتی و ...) و نیز ساخت فیلمهای در موضوع آخرالزمان (مانند: فیلم پایان روزها، آرماگدون و ...) و یا ساخت فیلمهایی که مربوط به خود شخصیت امام موعود میباشد( مانند فیلم حضرت عیسی و یا فیلم مصائب مسیح)[2] یا به تصویر کشیدن حوادث و علائم حتمیه و یا به تصویر کشیدن اوضاع و زمان قبل از ظهور به تعبیری اوضاع آخرالزمان ( علائم غیر حتمیه)
ـ حوزههای علمیه مخصوصاً و نیز دیگر مراکز علمی از جمله دانشگاهها باید علاوه بر رشتههای متداول از جمله فقه و اصول و عقائد و حدیث و ...، مبانی اعتقادی و دروس خود را موعود شناسی قرار داده و در این زمینه از تألیف و نشر و تکثیر و ... در سطح جهانی استفاده شود و دیگر این که یک رشتة فیلم سازی (اعم از کارگردانی، فیلمنامه نویسی، جلوههای ویژه و ...) مربوط به مهدویت و مسائل و موضوعات ویژه مد نظر قرار داده شود.
ـ برگزاری جشنوارههای فیلم منجی و اکران نمودن فیلمها در سطح دنیا همچون جشنواره فیلمهای فجر و یا دفاع مقدس و ...
ـ اهمیت ویژه دادن به روز جمعه که متعلق و مخصوص و به نام امام موعود است و دعا و توسل به ساحت مقدس امام عصر علیهالسلام و نیز طلب آمرزش نمودن از آن حضرت.
(همچون مسیحیان که در روزهای یکشنبه به کلیسا میروند و طلب آمرزش میکنند، ما مسلمانان نیز باید مکانهایی را تأسیس کنیم و این همت را داشته باشیم که در روزهای معین (در صورت امکان همة روزها) به آن مکان مقدس رفته و فقط و فقط برای ظهور امام موعود دعا کنیم).
ـ معین و مشخص یک روز و یا هفته به عنوان «موعود خواهی» و تجمع و راهپیمایی با ندای «الغوث یا صاحب الزمان» در تمام شهرها (و یا کشورها) در یک زمان مشخص.
ـ «کونوا دُعاهَ الناس باعمالکم لا بألستکم» ـ داشتن اخلاق و سیره امام زمان خواهی، یعنی آنچه را که حضرت می پسندد ـ افراد خادم و یا مسئول (امور فرهنگی مربوط به معارف امام عصر علیهالسلام) باید با داشتن اخلاق امام زمان پسند دیگران را به اخلاق نیکو دعوت کنند.
ـ تأسیس و تشکیل سایت اینترنتی ویژه امام عصر عجلالله فرجه به زبانهای زنده دنیا.
ـ تشکیل مباحث مربوط به مهدویت در مکانهای غیر تکراری و از لحاظ ظاهری مورد جلب توجه افراد مختلف باشد.
(ما معمولاً برای انجام مراسم مذهبی، مکانهای مذهبی را مورد استفاده قرار میدهیم ـ که این عمل صحیح است ـ ولی در برخی از زمانها باید ـ به اصطلاح ـ لوکیشن را عوض نمود و در ظرف زیبا و قشنگ به بیمار عصر غیبت دارو و طعم ظهور را چشاند. در زمان حاضر باید مکانهایی تأسیس شود که از لحاظ ظاهری بسیار زیبا و شیک و لوکس باشد (با توجه به این نکته که اکثر مکانهای مذهبی فاقد این خصیصه است) و نیز حتی الامکان دارای فضای سبز ـ گلخانه ، استخر، کافیشاپ، کافینت، کتابخانه، سالن مطالعه و کنفرانس باشد (در یک جمله باید: این مکان دارای امکانات تفریحی و تحقیقی باشد) زیرا جوان امروز را باید با این متد و روش پیام ویژه امام عصر علیه السلام را در ذهن او جای داد.)
ـ برگزاری مسابقات در موضوع مهدویت از جمله مسابقات: شعر، نقاشی، قطعه ادبی، داستان، هنرهای تجسمی، فیلم (کوتاه ـ داستانی ـ سینمایی ـ انیمیشن، کارتون ـ مستند).
ـ برگزاری کلاسهای معرفتی ویژه امام عصر علیه السلام از دیدگاه: روان شناختی (روان شناسی) ـ فلسفه ـ جامعه شناسی و ...
ـ توجه و اهمیت دادن به شهر کوفه و تشکیل مراکز فرهنگی ویژه امام عصر علیهالسلام ـ در این سرزمین (به این دلیل که کوفه در زمان ظهور پایتخت حکومتی حضرت است) و یا خرید زمینهای این شهر ـ لازم به ذکر است که در حال حاضر یهود مشغول انجام این طرح است و در کنار شط فرات زمینهایی خریداری کرده است.
ـ تشکیل و تأسیس پایگاههای فرهنگی، نظامی و ... ویژه امام موعود علیهالسلام در دو سرزمین مناسب است: اول ـ مکه مکرمه که محل ظهور حضرت است. دوم ـ فلسطین که از لحاظ آمریکائیها و اسرائیلیها و به طور کل یهود مورد توجه است و در حقیقت آنرا «أرض موعود» میخوانند و معتقدند زمانی با ظهور موعود آسمانی (عیسی علیهالسلام) در این سرزمین تمام یهودیان تجمع میکنند و بر کلّ دنیا حکومت میکنند.
ـ توجه به شهرهای زیارتی و تشکیل مراکز فرهنگی ویژه امام عصر علیهالسلام ـ به دلیل تجمع و تزاید افراد از جوامع مختلف در این امکنه خصوص توجه به سرزمین مقدس مکه.
31 ـ اداره پست و تلگراف موظف است بر چاپ و تهیه تمبر مخصوص ویژة مهدویت و موعود جهانی و غیبت امام عصر علیهالسلام، انتظار امام موعود، نیمه شعبان (15 شعبان)، ظهور حضرت و ...
ـ تأسیس و ساخت حداقل یک مهدیه (و یا مکان مربوط به حضرت) در هر شهر و روستا با قسمتهای مختلف فرهنگی از جمله : کتابخانه ـ نوارخانه ـ فیلمخانه ـ سالن مطالعات ـ سالن اجلاس و کنفرانس ـ سالن تأتر و نمایش و ... با برنامههای متنوع و ویژة مهدویت.
ـ تأسیس مجمع و سازمانی بنام گفتگوی تدیّنها (مجمع و سازمان گفتگوی تمدنها) که رأس و محور بحث آنها ظهور موعود و مصلح جهانی باشد.
ـ تأسیس یک ارگان خاص (همچون کمیته امداد امام خمینی که دارای صندوقهای صدقه در هر خانه و خیابان است) برای امر صدقه دادن برای سلامتی امام عصر علیهالسلام ـ و پول جمع آوری شده از صدقات در مسیر امور فرهنگی مربوط به امام عصر علیه السلام مصرف شود.
ـ تأسیس مهد کودک با نام امام عصر علیهالسلام و برنامهها و آموزشهای مربوط و ویژه حضرت. (کودک را از همان ابتدا با معارف حضرت آشنا کنند ـ العلم فی الصغر کالنقش فی الحجر)
سید حیدر آملی آیت عرفان
نقش سید حیدر در حکمت شیعی
گرچه تا عصر صفویه، شیعه تا اندازهای در انزوا قرار داشت و لیکن این موضوع تنها در بعد سیاسی صحیح است و در دیگر ابعاد, مخصوصا از نظر فکری و فرهنگی، عالمان شیعه به ویژه شیعیان ایرانی در اوج قرار دارند. از جمله این حکیمان بزرگ میتوان به سید حیدر آملی اشاره کرده که به اقرار بسیاری از پژوهشگران تاریخ فلسفه شیعی، یک قرن قبل از اوج قدرت شیعه در زمان صفویه در آثار خود کاخ رفیعی از عظمت اندیشههای شیعه بنا نهاد. (1)
سید حیدر آملی حکمت و فلسفهی شیعی را با دو واسطه از بزرگترین حکیم و نمایندهی حکمت شیعی یعنی خواجه نصیرالدین طوسی فراگرفته است.
سید حیدر آملی همچنین در پاکسازی حکمت شیعی از آمیختگی آن با الحاداتی که در مکتب اسماعیلیه و نصیریه است، نقش مهمی ایفا کرده و بزرگترین ضعف آنها را که اشتباه درمسألهی «ولایت» بود، به بهترین وجهی آشکار کرد و در نتیجه؛ حکمت شیعی را از التقاط نجات داد.
او در کلام و حکمت شیعی، شاگرد فخرالمحققین میباشد که وی نیز تمام علوم و معارف خود را از پدر بزرگوارش علامهی حلی آموخته است و علامه نیز شاگر دخواجه است که در سیر تفکر و حکمت شیعی، نقشی اساسی دارد.
از اقدامات شایستهی سید حیدر این که در آثار فلسفی خود، به شرح و تنقیح اندیشههای شیعه که در احادیث معصومین (علیهمالسلام) منعکس شده است، میپردازد و از این جهت، کار حکیمان متقدم خود را تکمیل میکند.
سید حیدر آملی، یکی از دقیقترین شارحان و منتقدان اندیشههای شیخ بزرگ محیالدین عربی است. شارحی که با درک عمیق افکار ابن عربی و با انتقاد از بعضی نظریان او، باعث ماندگاری و جاودانگی اندیشههایش گردید.
آملی با نوشتن مقدمهای در «نصالنصوص» اصالت و استقلای فکری خود را آشکار کرده است و در مسایلی از جمله «ختم ولایت» به شدت بر او انتقاد میکند و با تعریف دقیقی که از خاتم ولایت ارائه میدهد، برخی از خطوط اصلی تعلیمات ابنعربی را دگرگون میسازد و با اصلاحی که در مسألهی امامت و نبوت انجام میدهد، این دو را به جایگاه اصلی خود هدایت مینماید.(2)
آملی در تطبیق و تلفیق اصول تشیع با مبانی عرفان نظری و حکمت و فلسفهی اسلامی، تلاشی خستگیناپذیر داشت. او از این جهت، پیشگام حکما و اندیشمندانی چون: میرداماد، فیض، لاهیجی و قاضی سعید قمی است و حلقهی تکمیل کنندهی تحقیقات حکیم بزرگ طوس خواجه نصیرالدین میباشد.
او اختلاف مشربها را به خاط تقابل اسماء جلالیه و جمالیه و مظاهر آنها میدانست و ارتفاع آن را غیر ممکن. اما از این جهت که ریشه و اساس تشیع و تصوف را ائمهی معصوم (علیهمالسلام) وعلوم آنها میدانست، دیگر جایی برای اختلاف باز نمیکرد و شیعهی کامل و صوفی راستین را یکی میدانست.
سید حیدر آملی همچنین در پاکسازی حکمت شیعی از آمیختگی آن با الحاداتی که در مکتب اسماعیلیه و نصیریه است، نقش مهمی ایفا کرده و بزرگترین ضعف آنها را که اشتباه درمسألهی «ولایت» بود، به بهترین وجهی آشکار کرد و در نتیجه؛ حکمت شیعی را از التقاط نجات داد.
از اقدامات شایستهی سید حیدر این که در آثار فلسفی خود، به شرح و تنقیح اندیشههای شیعه که در احادیث معصومین (علیهمالسلام) منعکس شده است، میپردازد و از این جهت، کار حکیمان متقدم خود را تکمیل میکند.
در مورد اقدامات اصلاحگرانهی مرحوم آملی بین دو طایفهی شیعه و صوفی، همین بس که بدانیم سید حیدر در زمان خود دربرابروضعیتی قرار گرفته که میبیند شیعیان از صوفیان بد میگویند و صوفیان، از شیعیان. شیعیان به صرف شریعت، به ظاهر دیانت بسنده میکنند و صوفثان با فراموشی اصل خرقهی خود، حقیقت را در خلاء رها میکنند. لذا سید حیدر به زیباترین شکل ممکن، در اصلاح این دو گروه کوشید. وی معتقد بود که مؤمن ممتحن کسی است که با اعتقاد به آرمان و تعلیمات ائمه (علیهمالسلام) به تمامی شریعت و طریقت و حقیقت باور دارد و میفرماید: شیعیان حقیقی، صوفیان هستند و صوفیان حقیقی، شیعیانند. تمام تلاش او در کتاب جامعالاسرار صرف این موضوع میشود که این دو طایفه را قانع کند و بین آنها وحدتی ایجاد نماید. چنان چه خود میگوید، تنها انگیزهی او در ورود در این بحث، اصلاحگری است. او درخاتمهی کتاب جامعالاسرار مینویسد:
«شایسته است بدانی که مراد ما از بحث (شیعه و صوفی) عصبیت و جدل نیست که پناه میبریم از آن به سوی خدا، بلکه مقصودم اصلاح ذاتالبین است و رساندن هریک از این دو به سوی حق خود. و مگر نه با عنایت الهی من فارغ از این مسایل هستم و بیست سال است حقیقت را مشاهده کردهام و از ظلمات رهایی یافتهام. یعنی از تاریکی مجادله و جدل» (3)
منبع:
گلشن ابرار ، ج4 ، ص84
1- وَجَدْتُ عِلْمَ النّاسِ فى ارْبَعٍ: اوَّلُها انْ تَعْرِفَ رَبَّکَ، وَ الثّانِیَةُ انْ تَعْرِفَ ما صَنَعَ بِکَ، وَ الثّالِثَةُ انْ تَعْرِفَ ما ارادَ مِنْکَ، وَ الرّبِعَةُ انْ تَعْرِفَ ما یُخْرِجُکَ عَنْ دینِکَ.(1)
فرمود: تمام علوم جامعه را در چهار مورد شناسائى کردهام :
اوّلین آنها این که پروردگار و خود را بشناسى .
دوّم، آنچه را که برای تو ساخته و مهیا شده را بشناسی .
سوّم، بدانى که براى چه آفریده شدهاى.
چهارم، آنچه تو را از دین و اعتقاداتت منحرف میکند را بشناسی.
2- قالَ علیه السلام: رَحِمَ اللّهُ عَبْدا تَفَقَّهَ، عَرَفَ النّاسَ وَلا یَعْرِفُونَهُ. (2)
فرمود: خداوند متعال رحمت کند بندهاى را که - در مسائل دینى و اجتماعى و سیاسى و ...- فقیه و عالم باشد و نسبت به مردم شناخت پیدا کند، گرچه مردم او را نشناسند و قدر و منزلت او را ندانند.
3- قالَ علیه السلام: ما قُسِّمَ بَیْنَ الْعِبادِ افْضَلُ مِنَ الْعَقْلِ، نَوْمُ الْعاقِلِ افْضَلُ مِنْ سَهَرِ الْجاهِلِ. (3)
فرمود: چیزى با فضیلتتر و بهتر از عقل بین بندگان توزیع نشده است، تا جائى که خواب عاقل - هوشمند - بهتر از شب زندهدارى جاهل بىخرد است .
4- قالَ علیه السلام: إنَّ اهْلَ الاْرْضِ مَرْحُومُونَ ما یَخافُونَ، وَ ادُّوا الاْمانَةَ، وَ عَمِلُوا بِالْحَقِّ. (4)
فرمود: اهل زمین مورد رحمت - و برکت الهى- هستند، مادامى که خوف و ترس - از گناه و معصیت داشته باشند- ، و اداى امانت نمایند و حقّ را دریابند و مورد عمل قرار دهند.
5- قالَ علیه السلام: بِئْسَ الْعَبْدُ یَکُونُ ذا وَجْهَیْنِ وَ ذا لِسانَیْنِ. (5)
فرمود: بدتری بنده کسی است که داراى دو چهره و دو زبان مىباشد، - که در پیش رو چیزى گوید و پشت سر چیز دیگر -.
6- قالَ علیه السلام: اَلْمَغْبُونُ مَنْ غَبِنَ عُمْرَهُ ساعَةً. (6)
فرمود: ورشکسته کسى است که عُمْر خود را هر چند به مقدار یک ساعت هم که باشد بیهوده تلف کرده باشد.
7- قال علیه السلام: مَنِ اسْتَشارَ لَمْ یَعْدِمْ عِنْدَ الصَّوابِ مادِحا، وَ عِنْدَ الْخَطإ عاذِرا.(7)
فرمود: کسى که در امور زندگى خود با اهل معرفت مشورت کند، چنانچه درست و صحیح عمل کرده باشد مورد تعریف و تمجید قرار مىگیرد و اگر خطا و اشتباه کند عذرش پذیرفته است .
8- قالَ علیه السلام: مَنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ واعِظٌ تَمَکَّنَ مِنْهُ عَدُوُّهُ یعنی الشّیطان. (8)
فرمود: هر که از سوی خودش موعظهگری – که از درون تذکرش دهد- نداشته باشد دشمنش که همان شیطان باشد بر او چیره گردد.
9- قالَ علیه السلام: لایَخْلُو الْمُؤْمِنُ مِنْ خَمْسَةٍ: سِواکٍ، وَ مِشْطٍ، و سَجّادَةٍ، وَ سَبْحَةٍ فیها ارْبَعٌ وَ ثَلاثُونَ حَبَّة، وَ خاتَمُ عَقیقٍ. (9)
فرمود: مؤمن همیشه همراه خود پنج چیز باید داشته باشد: مسواک، شانه، مهر و جانماز، تسبیحی که 34 دانه داشته باشد و انگشتر عقیق.
10- قالَ علیه السلام: لا تَدْخُلُوا الْحَمّامَ عَلَى الرّیقِ، وَ لا تَدْخُلُوهُ حَتّى تُطْعِمُوا شَیْئا. (10)
فرمود: بعد از صبحانه - بدون فاصله- حمّام نروید؛ و - با معده خالى- داخل حمام نروید، مگر این که قدرى غذا بخورید.
11- قالَ علیه السلام: اِیّاکَ وَ الْمِزاحَ، فَاِنَّهُ یَذْهَبُ بِنُورِ ایمانِکَ، وَ یَسْتَخِفُّ مُرُوَّتَکَ. (11)
فرمود: بر حذر باش از شوخى، چرا که نور ایمانت را برده و از جوانمردیت میکاهد.
__________________________
1-کافى : ج 1، ص 50، ح 11، اعیان الشیعة : ج 2، ص 9، نزهة النّاظر: ص 121.
2- نزهة النّاظر و تنبیه الخاطر حلوانى : ص 122، ح 2.
3- تحف العقول: ص 213، بحارالا نوار: ج 1، ص 154، ضمن ح 30، و ج 75، ص 312، ضمن ح 1.
4- تهذیب الا حکام : ج 6، ص 350، ح 991، وافى : ج 4، ص 433، ح 2273
5- تحف العقول : ص 291، بحارالا نوار: ج 1، ص 150، ضمن ح 30.
6- نزهة الناظر و تنبیه الخاطر حلوانى : ص 123، ح 6.
7- نزهة الناظر و تنبیه الخاطر: ص 123، ح 13، بحارالا نوار: ج 75، ص 140، ح 37.
8- نزهة الناظر و تنبیه الخاطر: ص 124، ح 15.
9- بحارالا نوار: ج 98، ص 136، ح 76، مصباح المتهجّد شیخ طوسى : ص 735، ب 3.
10- وسائل الشّیعة : ج 2، ص 52، ح 1454
11- وسائل الشّیعة : ج 12، ص 118، ح 15812.
افسردگى (DEPRESSION) حالتى احساسى است که مشخصهاش اندوه، بىاحساسى (APATHY) ، بدبینى (PESSIMISM) و احساس تنهایى است. این بیمارى که امروزه از شیوع بالایى در میان مراجعه کنندگان به کلینیکهاى روانپزشکى برخوردار است، داراى تظاهرات متنوع و زیادى بوده که از مهمترین آنها مىتوان به اختلالات خواب اشاره نمود. تحقیقات نشان مىدهد 75 درصد از بیماران افسرده مشکلى در خواب (چه به صورت بى خوابى و چه پرخوابى) دارند و همچنین علایم این بیماران در هنگام صبح تشدید مىشود. نکته جالب و قابل توجه و مورد بحث ما این است که در این بیماران چگالى (REM حرکت سریع چشم) در نیمه اول خواب و همچنین کل زمان REM افزایش یافته و فاصله میان به خواب رفتن تا شروع اولین دوره REM یعنى ( LATENCY - REM) کم شده و مرحله 4 خواب نیز کاهش مىیابد. (1)
پس به عبارت سادهتر مىتوان گفت، افراد افسرده زمان بیشترى را در مرحله خواب REM به سر مىبرند. یعنى به میزان بیشترى نسبت به سایرین خواب مىبینند.
حال ببینیم، این موضوع چه ارتباطى با نماز صبح دارد، یعنى نماز صبح چه اثر درمانى مىتواند در این بیماران داشته باشد؟
به طور متوسط 20 - 15 دقیقه طول مىکشد تا یک فرد معمولى به خواب رود. پس در عرض 45 دقیقه وارد مراحل 3 و 4 خواب شده که این مراحل عمیقترین مراحل خواباند. یعنى بیشترین تحریک براى بیدار کردن فرد در این مراحل لازم است. حدود 45 دقیقه پس از مرحله 4 است که نخستین دوره حرکات سریع چشم (REM) فرا مىرسد. هر چه از شب مىگذرد، دورههاى REM طولانىتر و مراحل 3 و 4 کوتاهتر مىشود. بنابراین در اواخر شب، خواب شخص سبکتر شده و رؤیاى بیشترى مىبیند (یعنى خواب REM اش بیشتر مىشود). پس قسمت اعظم خواب REM در ساعات نزدیک صبح به وقوع مىپیوندد. و از طرفى دیدیم که یکى از مشکلات مهم بیماران افسرده، افزایش یافتن طول خواب REM و خواب دیدن زیاد است. از این جهت یک مبناى مهم در تولید داروهاى ضد افسردگى ایجاد داروهایى است که کاهش دهنده مرحله REM خواب باشند (از جمله داروهاى ضد افسردگى سه حلقهاى) .
علاوه بر این یک روش درمانى جدید براى بیماران افسرده، بیدار نگه داشتن آنها براى کاهش میزان REM است، که بهترین شکل آن نماز صبح است. (2) زمان نماز صبح که مورد تاکید قرآن و همچنین بسیارى از روایات بوده، سبب کاهش قابل توجه میزان خواب REM در اشخاص مىشود. زیرا شخص نمازگزار که خود را ملزم به اقامه نماز صبح مىداند و باید صبحگاه بیدار شود، پس در حقیقت جلوى ورود به مرحله قابل توجهى از REM را مىگیرد. از این جهت بیدارى صبحگاهى براى نماز خود به تنهایى مىتواند یک عامل مهم بدون عارضه در پیشگیرى از افسردگى مطرح باشد که بر تمام روشهاى درمانى دارویى و غیر دارویى ارجح است، چرا که پیشگیرى بر درمان مقدم است .
لازم به ذکر است آثار روحى و روانى ایمان به خدا و اقامه نماز بسیار زیاد است و نکات علمى بسیار شگرفى در اسرار سحر که مورد تاکید فراوان اسلام نیز بوده، نهفته است که انسان با دانستن آنها از تمام وجود زمزمه مىکند؛
"اقم الصلوة لدلوک الشمس الى غسق الیل و قرءان الفجر ان قرءان الفجر کان مشهودا (3) ؛ نماز را از زوال آفتاب تا نهایت تاریکى شب برپا دار و (نیز) نماز صبح را، زیرا نماز صبح همواره (مقرون با) حضور (فرشتگان) است .
حاج سید عزیزاللّه تهرانى براى فرزندش فرمود: ایـامـى کـه در نجف اشرف مشرف بودم، مشغول به جهاد اکبر و ریاضتهاى شرعى از قبیل روزه و نـماز و ادعیه و غیره بودم .
یک بار چند روزى براى زیارت مخصوصه امام حسین علیه السلام در عید فطر، به کربلاى معلى مشرف شدم و در مدرسه صدر در حجره بعضى از رفقا منزل نمودم .
غـالـبا در کربلا در حرم مطهر مشرف بودم و بعضى از اوقات براى استراحت به حجره مىآمدم .
در آن حـجـره بعضى از رفقا و زوار هم بودند.
آنها از حال من و زمان برگشتنم به نجف اشرف سؤال نمودند.
گفتم: من قصد مراجعت ندارم و امسال مىخواهم پیاده به حج مشرف شوم و این مطلب را در زیر گـنـبد مقدس سالار شهیدان حضرت اباعبداللّه الحسین علیه السلام از خدا خواستهام و امید اجابت آن را دارم .
همه رفقا و زوار حاضر در حجره از روى تمسخر و استهزاء گفتند: از بس ریاضت کشیدهاى مغزت عـیـب کـرده اسـت .
چطور پیاده به حج رفتن براى تو بىزاد و توشه و مرکب و وجود ضعف مزاج، مـمکن است؟ و خلاصه مرا بسیار استهزاء نمودند به حدى که سینهام تنگ شد و از حجره محزون و انـدوهـناک خارج شدم به طورى که شعورى برایم باقى نمانده بود.
با همان حال وارد حرم مطهر شـده، زیـارت مـخـتـصرى کردم و متوجه سمت بالاى سر مقدس شدم و در آن جایى که همیشه مـىنـشـسـتـم، نـشـسـتـم و با حزن تمام متوسل به سیدالشهداء علیه السلام شدم .
ناگاه دستى بر کتف من گذاشته شد، وقتى رو برگرداندم، دیدم مردى است و به نظر مىرسید که از اعراب باشد، اما با مـن بـه فـارسـى تـکلم نمود و مرا به اسم نام برد و گفت: مىخواهى پیاده به حج مشرف شوى؟ گفتم: بلى .
گفت: من هم اراده حج دارم آیا با من مىآیى؟ گفتم: بلى .
گـفـت: پـس مـقـدارى نـان خـشک که یک هفتهات را کفایت کند، مهیا کن و آفتابه آبى بیاور و احرامت را بردار و فلان روز در فلان ساعت به همین جا بیا و زیارت وداع کن تا برای حج به راه بیفتیم .
گـفـتم: سمعا و طاعة .
از حرم مطهر خارج شدم و مقدار کمى گندم گرفتم و به یکى از زنهاى فامیل دادم که نان بپزد.
رفقا هم همان روز به نجف اشرف مراجعت کردند.
چون روز موعود شد، وسائلم را برداشته به حرم مطهر مشرف شدم و زیارت وداع نمودم .
آن مرد در همان وقت مقرر آمد و با هم از حرم مطهر و صحن مقدس و از شهر کربلا بیرون رفتیم و تـقـریـبـا یـک سـاعت راه پیمودیم .
در بین راه نه او با من صحبت مىکرد، و نه من به او چیزى مىگفتم تا به برکه آبى رسیدیم .
ایشان خطى کشید و گفت: این خط، قبله است و این هم که آب است این جا بمان، غذا بخور و نماز بخوان همین که عصر شد، مىآیم .
بعد از من جدا شد و دیگر او را ندیدم . غذا خوردم و وضو گرفتم و نماز خواندم و آن جا بودم . ایشان عصر آمد و گفت: برخیز برویم .
برخاستم و ساعتى با او رفتم باز به آب دیگرى رسیدیم دوباره خطى کشید و گفت: این خط قبله اسـت و ایـن آب اسـت شـب را این جا مىمانى و من صبح نزد تو مىآیم .
او به من بعضى از اوراد را تعلیم داد و خود برگشت . شب را به آرامش در آن جا ماندم .
صبح که شد و آفتاب طلوع کرد، آمد و گـفـت: برخیز برویم .
به مقدار روز اول رفتیم باز به آب دیگرى رسیدیم و باز خط قبله را کشید و گـفـت: من عصر مىآیم .
عصر که شد، مثل روز اول آمد و به همان شکل رفتیم و به همین ترتیب هـر صـبح و عصر مىآمد و مسیر را طى مىنمودیم اما طورى بود که احساس خستگى از راه رفتن نمىکردیم چون خیلى راه نمىرفتیم تا خسته شویم .
هفت روز به این منوال گذشت .
صـبـح روز هفتم گفت: این جا براى احرام، مثل من غسل کن و احرامت را بپوش و مثل من تلبیه (جمله لبیک اللهم لبیک) بگو.
من هم حسب الامر ایشان اعمال را بجا آوردم . آنگاه کمى که رفتیم، ناگاه صدایى شنیدیم مثل صدایى که در بین کوهها ایجاد مىشود.
سؤال کردم: این صدا چیست؟ گـفـت: از ایـن کـوه که بالا رفتى، شهرى را مىبینى داخل آن شهر شو.
این را گفت و از نزد من رفت .
من هم تنها بالاى کوه رفتم و شهر عظیمى را دیدم .
از کوه فرود آمده و داخل آن شهر شدم و از اهل آن پرسیدم: این جا کجا است؟ گـفـتـند: این جا مکه معظمه است .
آن وقت متوجه حال خود شده و از خواب غفلت بیدار شدم و دانـستم که به خاطر نشناختن آن مرد، فیض عظیمى از من فوت شده است، لذا پشیمان شدم، اما پشیمانى سودى نداشت .
دهـه دوم و سوم شوال و تمام ماه ذى القعده و ایامى از ذى الحجه را در مکه بودم، تا این که حجاج رسیدند.
همراه آنها عموزاده من، حاج سید خلیل پسر حاج سید اسداللّه تهرانى بود، که با عدهاى از حـجـاج تـهـران از راه شـام آمـده بودند و ایشان تشرفم را به حج خبر نداشت همین که یکدیگر را دیـدیـم، مرا با خود نگه داشت و مخارجم را هم داد و در راه مراجعت کجاوهاى براى من گرفت و بـعـد از حـج مـرا از راه جـبل (مسیرى در آن حوالى) تا نجف اشرف و از نجف تا تهران همراه خود برد.
منبع:
کتاب العبقرى الحسان که داراى پنج بخش است که جلد اول آن سه بخش و جلد دوم دو بخش است. مطالب ارائه شده مربوط به جلد اول، بخش دوم (المسک الاذفر) و جـلـد دوم، بـخـش اول (الـیـاقوت الاحمر) مىباشد.
خطبه 1
و من کلام له علیه السلام:
وَ اصْطَفى سُبْحانَهُ مِنْ وَلَدِهِ اءَنْبِیاءَ اءَخَذَ عَلَى الْوَحى مِیثاقَهُمْ، وَ عَلى تَبْلیغِ الرِّسالَهِ اَمانَتَهُمْ، لَمّا بَدَّلَ اءَکْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللّهِ اِلَیْهِمْ فَجَهِلوا حَقَّهُ، وَ اتَّخِذوا الاَنْدادَ مَعَهُ، وَ اجْتَبالَتْهُمُ الشِّیاطِینُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ، وَ اقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبادَتِهِ، فَبَعثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَ واتَرَ الَیْهِمْ اءَنْبیاءَهُ لِیَسْتَاءْدُوهُمْ مِیْثاقَ فِطْرَتِهِ، وَ یُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِىَّ نِعْمَتِهِ، وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلِیغِ، وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفائِنَ الْعُقُولِ وَ یُرُوهُمْ آیاتِ الْمُقْدِرَهِ.
مِن سَقْفٍ فَوْقَهُم مَرْفُوعٍ، وَ مِهادٍ تَحْتَهُم مَوْضُوعٍ، وَ مَعایِشَ تُحْیِیهِمْ، وَ آجالٍ تُفْنِیهمْ، وَ اءَوْصابٍ تُهْرِمُهُمْ، وَ اءَحْداثٍ تَتابَعُ عَلَیْهِمْ، وَ لَمْ یُخْلِ سُبْحانَهُ خَلْقَهُ مِنْ نَبِی مُرْسَلٍ، اءَوْ کِتابٍ مُنْزَلٍ، اءوْ حُجَّهٍ لازِمَهٍ، اءوْ مَحَجَّهٍ قائِمَهٍ، رُسُلُ لا تُقَصِّرُ بِهِمْ قِلَّهُ عَدَدِهِمْ، وَ لا کَثْرَهُ الْمُکَذَّبِینَ لَهُمْ، مِنْ سابِقٍ سُمِّىَ لَهُ مَنْ بَعْدَهُ، اءَوْ غابِرٍ عَرَّفَهُ مَنْ قَبْلَهُ.
عَلى ذلکَ نَسَلَتِ الْقُرونُ، وَ مَضَتِ الدُّهُورُ، وَ سَلَفَتِ الاَباءُ، وَ خَلَفَتِ الاَبْناءُ، الى اَنْ بَعثَ اللّهُ سُبْحانَهُ مُحَمَّدَا رَسُولَ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لاِنْجازِ عِدَتِهِ، وَ تَمامِ نُبُوَتِهِ، مَاءخُوذا عَلى النَّبیِّینَ مِیْثاقُهُ، مَشْهُورَهً سِماتُهُ، کَرِیما مِیلادُهُ. وَ اءَهْلُ الاَرْضِ یَوْمَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَهٌ، وَ اءَهْواءٌ مُنَتِشرَهٌ وَ طَرائِقُ مُتشَتِّتَهٌ، بَیْنَ مُشْبِّهٍ لِلّهِ بِخَلْقِهِ، اءوْ مُلْحِدٍ فِى اسْمِهِ اءَوْ مُشِیرٍ الى غَیْرِهِ، فَهَداهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلالَهِ، وَ اءَنْقَذَهُمْ بِمَکانِهِ مِنَ الْجَهالَهِ.
ثُمَّ اخْتارَ سُبْحانَهُ لِمُحمَّدٍ صَلّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لِقاءَهُ، وَ رَضِىَ لَهُ ما عِنْدَهُ وَ اءَکْرَمَهُ عَنْ دارِ الدُّنْیا وَ رَغِبَ بِهِ عَنْ مُقارَنَهِ الْبَلْوى . فَقَبَضَهُ الَیْهِ کَریما صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَ خَلَّفَ فِیکُمْ ما خَلَّفَتِ الاَنْبِیاءُ فِى اُمَمِها اِذْ لَمْ یَتْرُکُوهُمْ هَمَلا، بِغَیْرِ طَرِیق واضِحٍ، وَ لا عَلَمٍ قائِمٍ.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ترجمه
خداوند سبحان از میان فرزندان آدم ، پیامبرانى برگزید و از آنان پیمان گرفت که هر چه را که به آنها وحى مىشود، به مردم برسانند و در امر رسالت او امانت نگه دارند، به هنگامى که بیشتر مردم ، پیمانى را که با خدا بسته بودند، شکسته بودند و حق پرستش او ادا نکرده بودند و براى او در عبادت شریکانى قرار داده بودند و شیطانها از شناخت خداوند، منحرفشان کرده بودند و پیوندشان را از پرستش خداوندى بریده بودند. پس پیامبران را به میانشان بفرستاد. پیامبران از پى یکدیگر بیامدند تا از مردم بخواهند که آن عهد را که خلقتشان بر آن سرشته شده ، به جاى آرند و نعمت او را که از یاد برده اند، فرا یاد آورند و از آنان حجّت گیرند که رسالت حق به آنان رسیده است و خردهاشان را که در پرده غفلت ، مستور گشته ، برانگیزند. و نشانه هاى قدرتش را که بر سقف بلند آسمان آشکار است به آنها بنمایانند و هم آنچه را که بر روى زمین است و آنچه را که سبب حیاتشان یا موجب مرگشان میشود به آنان بشناسانند و از سختیها و مرارتهایى که پیرشان میکند یا حوادثى که بر سرشان
میتازد، آگاهشان سازند. خداوند بندگان خود را از رسالت پیامبران ، بى نصیب نساخت بلکه همواره بر آنان ، کتاب فرو فرستاد و برهان و دلیل راستى و درستى آیین خویش را بر ایشان آشکار ساخت و راه راست و روشن را خود در پیش پایشان بگشود. پیامبران را اندک بودن یاران ، در کار سست نکرد و فراوانى تکذیب کنندگان و دروغ انگاران ، از عزم جزم خود باز نداشت . براى برخى که پیشین بودند، نام پیامبرانى را که زان سپس خواهند آمد، گفته بود و برخى را که پسین بودند، به پیامبران پیشین شناسانده بود.
قرنها بدین منوال گذشت و روزگاران سپرى شد. پدران به دیار نیستى رفتند و فرزندان جاى ایشان بگرفتند و خداوند سبحان ، محمد رسول اللّه (صلى اللّه علیه و آله ) را فرستاد تا وعده خود برآورد و دور نبوّت به پایان برد. در حالى که از پیامبران برایش پیمان گرفته شده بود. نشانه هاى پیامبرى اش آشکار شد و روز ولادتش با کرامتى عظیم همراه بود. در این هنگام مردم روى زمین به کیش و آیین پراکنده بودند و هر کس را باور و عقیدت و آیین و رسمى دیگر بود: پاره اى خدا را به آفریدگانش تشبیه میکردند. پاره اى او را به نامهایى منحرف میخواندند و جماعتى میگفتند که این جهان هستى ، آفریده دیگرى است . خداوند به رسالت محمد (صلى اللّه علیه و آله ) آنان را از گمراهى برهانید و ننگ جهالت از آنان بزدود.
خداوند سبحان ، مرتبت قرب و لقاى خود را به محمد (صلى اللّه علیه و آله ) عطا کرد و براى او آن را پسندید که در نزد خود داشت . پس عزیزش داشت و از این جهان فرودین که قرین بلا و محنت است ، روى گردانش نمود و کریمانه جانش بگرفت . درود خدا بر او و خاندانش باد .
محمد (صلى اللّه علیه و آله ) نیز در میان امّت خود چیزهایى به ودیعت نهاد که دیگر پیامبران در میان امّت خود به ودیعت نهاده بودند زیرا هیچ پیامبرى امّت خویش را بعد از خود سرگردان رها نکرده است ، بى آنکه راهى روشن پیش پایشان گشوده باشد یا نشانه اى صریح و آشکار براى هدایتشان قرار داده باشد
فاضل جلیل ملا ابوالقاسم قندهارى فرمود: در سـال 1266 ، هـجرى در شهر قندهار، خدمت ملا عبدالرحیم (پسر مرحوم ملاحبیب اللّه افغان) کتاب هیئت و تجرید را درس مىگرفتم (این دو کتاب از دروسى است که سابقا در حوزه خوانده مىشد و الان هم کم و بیش آنها را مىخوانند).
عـصـر جـمـعهاى به دیدن ایشان رفتم .
در پشت بام شبستان بیرونى او، جمعى از علماء و قضات و خـوانـیـن افـغان نشسته بودند.
بالاى مجلس، پشت به قبله و رو به مشرق، جناب ملا غلام محمد قـاضى القضات، سردار محمد علم خان و یک نفر عالم عرب مصرى و جمعى دیگر از علماء نشسته بودند.
بـنـده و یک نفر از شیعیان که پزشک سردار محمد بود، و پسرهاى مرحوم ملاحبیب اللّه، پشت به شـمـال و پـسـر قـاضـى القضات و مفتىها برعکس ما، یعنى رو به قبله و پشت به مشرق که پایین مجلس مىشد، به همراه جمعى از خوانین نشسته بودند.
سـخـن در مـذمـت و نکوهش مذهب تشیع بود، تا به این جا کشید که قاضى القضات گفت: "از خرافات شیعه آن است که مىگویند: - حضرت - م ح م د مهدى پسر (حضرت) حسن عسکرى [علیه السلام] سال 255 هجرى در سامرا متولد شده و در سال 260 در سرداب خانه خود غایب گردیده و تا زمان ما هم هنوز زنده است و نظام عالم بسته به وجود او است."
هـمـه اهل مجلس در سرزنش و ناسزا گفتن به عقاید شیعه هم زبان شدند، مگر عالم مصرى، که قبل از این سخن قاضى القضات بیشتر از همه، شیعه را سرزنش مىکرد.
او در این وقت خاموش بود و هـیـچ نـمـىگفت، تا این که سخن قاضى القضات به پایان رسید.
در این جا عالم مصرى گفت: "سـال فـلان، در مـسـجـد جـامـع طـولون، پاى درس حدیث حاضر مىشدم .
فلان فقیه حدیث مـىگـفـت .
سـخـن به شمایل [حضرت] مهدى [(عج)] رسید.
قال و قیل برخاست و آشوب بپا شد.
نـاگـهـان هـمـه ساکت شدند، زیرا جوانى را به همان شکل و شمایل ایستاده دیدند، در حالى که قدرت نگاه کردن به او را نداشتند."
چـون سـخـن عـالـم مـصرى به این جا رسید، ساکت شد.
بنده دیدم اهل مجلس ما همگى ساکت شـدهانـد و نـظرها به زمین افتاده است و عرق از پیشانیها جارى شد.
از مشاهده این حالت حیرت کردم .
ناگاه جوانى را دیدم که رو به قبله در میان مجلس نشسته است .
به مجرد دیدن ایشان حالم دگـرگـون شـد. تـوانـایـى دیدن رخسار مبارکشان را نداشتم و مانند بقیه اهل جلسه بىحس و بىحرکت شدم .
تقریبا ربع ساعت همه به این حالت بودیم و بعد آهسته آهسته به خود آمدیم .
هر کس زودتر به حال طـبیعى برمىگشت، بلند مىشد و مىرفت .
تا آن که همه جمعیت به تدریج و بدون خداحافظى رفتند.
من آن شب را تا صبح هم شاد و هم غمگین بودم: شادى براى آن که مولاى عزیزم را دیدار کردهام، و اندوه به خاطر آن که نتوانستم بار دیگر بر آن جمال نورانى نظر کنم و شمایل مبارکش را درست به ذهن بسپارم .
فـرداى آن روز بـراى درس رفـتـم .
مـلا عـبدالرحیم مرا به کتابخانه خود خواست و در آن جا تنها نـشـستیم .
ایشان فرمود: دیدى دیروز چه شد؟ حضرت قائم آل محمد (عج) تشریف آوردند و چنان تـصـرفـى در اهـل مجلس نمودند که قدرت سخن گفتن و نگاه کردن را از آنها گرفته و همگى شرمنده و در هم و پریشان شدند و بدون خداحافظى رفتند.
مـن ایـن قضیه را به دو دلیل انکار کردم: یکى این که از ترس، تقیه کرده و دیگر آن که، یقین کنم آنـچه را دیدهام خیال نبوده است، لذا گفتم: من کسى را ندیدم و از اهل مجلس هم چنین حالتى را مشاهده نکردم.
گـفت: مطلب از آن روشنتر است که تو بخواهى آن را انکار کنى .
بسیارى از مردم دیشب و امروز براى من نوشتند. برخى هم آمدند و شفاها جریان را نقل کردند.
روز بعد پزشک سردار محمد را که شیعه بود دیدم ، گفت: چشم ما از این کرامت روشن باد.
سردار محمد علم خان هم از دین خود سست شده و نزدیک است او را شیعه کنم .
چند روز بعد، اتفاقا پسر قاضى القضات را دیدم .
گفت: پدرم تو را مىخواهد.
هر قدر عذر آوردم که نـروم، نـپـذیـرفت .
ناچار با او به حضور قاضى القضات رفتم .
در آن جا جمعى از مفتىها و آن عالم مـصـرى و افـراد دیـگـر حـضور داشتند.
بعد از سلام و تحیت با قاضى القضات، ایشان چگونگى آن مـجـلـس را از من پرسید.
گفتم: من چیزى ندیدهام و غیر از سکوت اهل مجلس و پراکنده شدن بدون خداحافظى، متوجه مطلب دیگرى نشدم .
آنهایى که در حضور قاضى القضات بودند، گفتند: این مرد دروغ مىگوید، چطور مىشود که در یک مجلس در روز روشن، همه حاضرین ببینند و این آقا نبیند؟ قـاضى القضات گفت: چون طالب علم است، دروغ نمىگوید.
شاید آن حضرت فقط خود را براى منکرین وجودش جلوهگر ساخته باشد، تا موجب رفع انکار ایشان شود.
و چون آن که مردم فارسى زبان این نواحى، نیاکانشان شیعه بودهاند و از عقاید شیعه، اعتقاد کمى به وجود امام عصر (عج) براى آنها باقى مانده است، ممکن است او هم ندیده باشد.
اهـل مـجـلـس بعضى از روى اکراه و برخى بدون آن، سخن قاضى القضات را تصدیق کردند.
حتى بعضى مطلب او را تحسین نمودند.
منبع:
بسم الله الرحمن الرحیم
سردار رشید اسلام و پرچمدار جهاد و شهادت، برادر شهید، حاج حسین خرازی به لقاء الله شتافت و به ذخیره ای از ایمان و تقوا و جهاد و تلاش شبانه روزی برای خدا و نبردی بی امان با دشمنان خدا، در آسمان شهادت پرواز کرد و بر آسمان رحمت الهی فرود آمد. او که در طول 6 سال جنگ قله هایی از شرف و افتخار را فتح کرده بود اینک به قله رفیع شهادت دست یافته است و او که هل من ناصر ینصرنی زمان را با همه وجود لبیک گفته بود اکنون به زیارت مولایش امام حسین (ع) نایل آمده است و او که در جمع یاران لشگر سرافراز امام حسین (ع) عاشقانه به سوی دیار محبوب میتاخت، پیش از دیگر یاران، به منزل رسیده و به فوز دیدار نایل آمده است. آری، او پاداش جهاد صادقانه خود را کنون گرفته و با نوشیدن جام شهادت سبکبال، در جمع شهدا و صالحین درآمده است. زندگی و سرنوشت این شهید عزیز و هزاران نفس طیبهای که در این وادی قدم زدهاند، صفحه درخشندهای ازتاریخ این ملت است. ملتی که در راه اجرای احکام خدا و حاکمیت دین خدا و دفاع از مستضعفین و نبرد با مستکبرین، عزیزترین سرمایه خود را نثار میکند و جوانان سرافرازش پشت پا به همه دلبستگیهای مادی زده پای در میدان فداکاری نهاده و با همه توان مبارزه میکنند و جان بر سر این کار میگذارند. چنین ملتی بر همه موانع فائق خواهد آمد و همه دشمنان را به زانو در خواهد آورد. ما پس از هشت سال دفاع مقدس همه جانبه و 6 سال تحمل جنگ تحمیلی، نشانههای این فرجام مبارک را مشاهده میکنیم و یقینا نصرت الهی در انتظار این ملت مؤمن در مبارزه ایثارگر است...
سید علی خامنهای
10/12/1365
بسم رب الصدیقین
خطاب به فرماندهان و رزمندگان اسلام:
- ما لشگر امام حسینیم، حسین وار هم باید بجنگیم، اگر بخواهیم قبر شش گوشه امام حسین (ع) را در آغوش بگیریم کلامی و دعایی جز این نباید داشته باشیم: «اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد.»
- اگر در پیروزیها خودمان را دخیل بدانیم این حجاب است برای ما، این شاید انکار خداست.
- اگر برای خدا جنگ میکنید احتیاج ندارد به من و دیگری گزارش کنید. گزارش را نگه دارید برای قیامت. اگر کار برای خداست گفتنش برای چه؟
- در مشکلات است که انسانها آزمایش میشوند. صبر پیشه کنید که دنیا فانی است و ما معتقد به معاد هستیم.
- هر چه که میکشیم و هر چه که بر سرمان میآید از نافرمانی خداست و همه ریشه در عدم رعایت حلال و حرام خدا دارد.
- سهلانگاری و سستی در اعمال عبادی تاثیر نامطلوبی در پیروزیها دارد.
- همه ما مکلفیم و وظیفه داریم با وجود همه نارساییها بنا به فرمان رهبری، جنگ را به همین شدت و با منتهای قدرت ادامه بدهیم زیرا ما بنا بر احساس وظیفه شرعی میجنگیم نه به قصد پیروزی تنها.
- مطبوعات ما جنگ را درشت مینویسد، درست نمینویسد.
- مسأله من تنها جنگ است و در همانجا هم مسأله من حل میشود.
- همواره سعیمان این باشد که خاطره شهدا را در ذهنمان زنده نگه داریم و شهدا را به عنوان یک الگو در نظر داشته باشیم که شهدا راهشان راه انبیاست و پاسداران واقعی هستند که در این راه شهید شدند.
- من علاقمندم که با بیآلایشی تمام، همیشه در میان بسیجیها باشم و به درد دل آنها برسم.
وصیتنامه اول:
... از مردم میخواهم که پشتیبان ولایت فقیه باشند، راه شهدای ما راه حق است، اول میخواهم که آنها مرا بخشیده و شفاعت مرا در روز جزا کنند و از خدا میخواهم که ادامهدهنده راه آنها باشم. آنهایی که با بودنشان و زندگیشان به ما درس ایثار دادند. با جهادشان درس مقاومت و با رفتنشان درس عشق به ما آموختند. از مسئولین عزیز و مردم حزبالهی میخواهم که در مقابل آن افرادی که نتوانستند از طریق عقیده، مردم را از انقلاب دور و منحرف کنند و الان در کشور دست به مبارزه دیگری از طریق اشاعه فساد و فحشا و بیحجابی زدهاند در مقابل آنها ایستادگی کنید و با جدیت هر چه تمامتر جلو این فسادها را بگیرید.
وصیت نامه دوم :
استغفرالله، خدایا امان از تاریکی و تنگی و فشار قبر و سوال نکیر و منکر در روز محشر و قیامت، به فریادم برس. خدایا دلشکسته و مضطرم، صاحب پیروزی و موفقیت تو را میدانم و بس. و بر تو توکل دارم. خدایا تا زمان عملیات، فاصله زیادی نیست، خدایا به قول امام خمینی [ره] تو فرمانده کل قوا هستی، خودت رزمندگان را پیروز گردان، شر مدام کافر را از سر مسلمین بکن. خدایا! از مال دنیا چیزی جز بدهکاری و گناه ندارم. خدایا! تو خود توبه مرا قبول کن و از فیض عظمای شهادت نصیب و بهرهمندم ساز و از تو طلب مغفرت و عفو دارم ... میدانم در امر بیت المال امانتدار خوبی نبودم و ممکن است زیادهروی کرده باشم، خلاصه برایم رد مظالم کنید و آمرزش بخواهید.
والسلام
حسین خرازی - 1/10/1365
لیست کل یادداشت های این وبلاگ