سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که خود را در جاهایى که موجب بدگمانى است نهاد ، آن را که گمان بد بدو برد سرزنش مکناد . [نهج البلاغه]
 
چهارشنبه 88 شهریور 18 , ساعت 3:14 عصر

مردی که خود را زاهد و تارک دنیا می دانست، می گوید: از کنار کشتزارها و باغ های اطراف مدینه می گذشتم، تابستان بود، آفتاب به شدت می تابید و هوا بسیار گرم بود، چشمم به مرد درشت اندامی افتاد که به کشاورزی مشغول بود، زحمت می کشید و عرق می ریخت. با خود گفتم: این مرد کیست که در این هوای گرم، در طلب دنیا می کوشد؟ کیست که این قدر به مال دنیا علاقمند است و این همه به خودش زحمت می دهد؟
نزدیک رفتم، او همچنان به کار خود مشغول بود. بیشتر تعجب کردم، با خود گفتم: عجب! امام محمد باقر علیه السلام است! این مرد شریف چرا در به دست آوردن مال دنیا، به خود رنج می دهد؟ چرا در پی دنیا می رود؟... باید او را نصیحت کنم و از این رفتار بازدارم.(عجب است که انسان گاهی اینقدر احمق می شود که حتی به امام معصوم هم تذکر می دهد )
نزدیکتر رفتم،سلام کردم. امام نفس زنان سلامم را جواب داد، از کارش دست کشید و عرق هایش را پاک کرد. گفتم: آیا شایسته است که شما در این هوای گرم، در طلب دنیا به خود زحمت دهید؟ آیا سزاوار است در چنین هوایی، این قدر برای به دست آوردن مال دنیا بکوشید؟ اگر مرگ شما در همین حال فرارسد، به خدا چه خواهید گفت؟ امام محمد باقر علیه السلام نگاهی به من کرد و فرمود: اگر مرگ من در همین حال فرا رسد، درحال اطاعت خدا و عبادت او از دنیا رفته ام. من، دستهایم را از شدت تعجب حرکت دادم و با صدای بلند گفتم: اطاعت خدا؟!
امام محمد باقر علیه السلام با آهنگ بسیار مؤدبانه و مهربان فرمود: بلی! اطاعت خدا، فکر می کنی، اطاعت خدا فقط در نماز و روزه است. نه! «این طور نیست. من خانه و خانواده دارم، زندگی و خرج دارم، باید کار کنم، باید زحمت بکشم تا محتاج مردم نباشم و بتوانم زندگی خود را اداره کنم و به تهیدستان نیز کمک نمایم. اگر کار نکنم پول ندارم و نمی توانم در کارهای خیر شرکت کنم، اگر در حال گناه از دنیا بروم، پیش خدا شرمنده خواهم بود، ولی اکنون در حال عبادت و اطاعت خدا هستم. خدا فرمان داده که بار زندگی خود را بر دوش دیگران نیفکنیم و برای به دست آوردن روزی حلال بکوشیم. پس این کار و کوشش، اطاعت خداست نه مال پرستی و دوستی دنیا. آن مرد می گوید: از گفته خود پشیمان شدم و از امام معذرت خواستم، گفتم! مرا ببخشید، می خواستم شما را نصیحت کنم، ولی خودم احتیاج به نصیحت و راهنمایی داشتم و شما مرا پند دادید و راهنمایی فرمودید. پس سرافکنده و شرمنده از ایشان خداحافظی کردم و رفتم.(1)
1) آموزش دین، ص 96



لیست کل یادداشت های این وبلاگ